دسته‌ها
مقالات

مارشالی که من می‌شناختم

جنرال عبدالرحیم وردک / وزیر دفاع ملی اسبق

در طول اعصار و قرون متمادی، تاریخ کشور ما همواره متلاطم و طوفانی بوده است. وقایع و رویدادهای دوره‌های مختلف، تأثیرات عمیق بر وضع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم ما گذاشته است. چهار دهۀ اخیر تاریخ ما پُرماجراتر از گذشته بوده و پیامدهای آن ژرفتر و تأثیرگذارتر بوده است. بدیهی است که دوره‌های مختلف از خود قهرمـانی، سلحشوری، عیـاری، شـیفته‌گی به خدا و وطن به ارمغان گذاشته و در برخی موارد هم خائن و وطن‌فروش را برملا کرده است.

مارشال محمد قسیم فهیم، شخصیتی است که درجریانات حوادث چهار دهۀ اخیر تبارز کرد و در مسیر رویدادهای دونیم دهۀ اخیر، نفوذ و تأثیرگذاری‌اش روشن و انکارناپذیر می‌باشد. اگر اجل قبل از وقت او را شکار خودش نمی‌ساخت، شاید تغییر آشکار در تحولات سیاسی اخیر شکل و رنگ می‌گرفت.

رویدادهای چهار دهۀ اخیر، به‌ویژه سالیان جهاد که پیامدهای جیوپولیتیک آن منطقه را از نظر معادلات سیاسی، اقتصادی و استراتیژیکی تغییر داد و جهان را دگرگون ساخت، به جز ملت وکشور ما به همه سود رسانید. افتخارات سترگ مردم ما باید در تاریخ اسلام به خطوط زرین ثبت می‌شد. متأسفانه در نتیجۀ مداخلات خارجی و آلۀ‌دست شدن خودما و وقایعی که در پایان جهاد رُخ داد، قربانی میلیون‌ها مسلمان مؤمن و وطن‌خواه را تا جایی که به مردم افغانستان مربوط می‌شد، نقش برآب کرد.

افغانستان در چهار دهۀ اخیر میدان جنگ‌ها، تختۀ شطرنج سیاسی جهانی و منطقه‌ای و صحنۀ بازی ده‌ها سازمان استخباراتی بوده است، که پدیده‌های ناشی از آن توأم با دسیسه‌ها، توطئه‌ها، نفاق و خانه جنگی‌ها، مهاجرت‌ها و آواره‌گی‌ها و تخریب تمام زیربناهای کشور از طرف ارتش سرخ شوروی می‌باشد.

از بین بردن این همه تأثیرات منفی و خسارات مادی و معنوی آن، سالیان دراز به‌کار دارد، که اگر میهن ما را خداوند یک رهبریت سالم نصیب گرداند، خسارات مادی جبران خواهد شد. اما، ضایعۀ معنوی پیچیده‌تر و دُشوارتر است. ویژه‌گی‌های شخصیت اصیل ملی، که ما را از دیگر مردم و کشورهای منطقه متمایز و متفاوت می‌ساخت به مشکل احیا خواهد شد آن هم اگر رهبران آینده ما قادر شوند تا محیط و فضای مناسبی را ایجاد کنند.

در شرایط کنونی شخصیت‌ها همواره در نتیجه پروپاگندای سیاه وسفید و خاکستری رنگ هدف قرار می‌گیرند، دست پرورده‌های حلقات استخبارات خارجی فرزندان صدیق و شیفته‌گان واقعی اسلام و میهن را شکار می‌کنند؛ در حالی‌که واقعیت‌ها چیز دیگر و انتباهات چیزی دیگری است.

مارشال محمد قسیم فهیم هم در چنین فضای رشد کرد و بر اریکۀ عالی‌ترین مقامات دولتی تکیه زد.

 

من اولین‌بار مارشال محمد قسیم فهیم را در بهار سال 1371خورشیدی، مصادف به 1992 میلادی در ساختمان امروزی وزارت داخله ملاقات کردم. در این عمارت جنگ سخت میان طرفداران حزب اسلامی انجنیرگلبدین حکمتیار و شورای نظار و بقایای دولت دکتر نجیب‌الله بوقوع پیوسته بود. اکثر فرنیچر و لوازم تعمیر دزدیده شده بود. ما به مشکل چند اتاق را آمادۀ کار ساخته بودیم در حالی‌که می‌گفتند هنوز هم شاید در زیر زمینی‌ها افراد حکمتیار موجود باشد. من توظیف شده بودم تا به‌خاطر امنیت و دفاع کابل با جمع دیگری از دوستان نظم و انسجام ممکن را ایجاد کنم و مارشال فهیم که در آن وقت رتبۀ نظامی نداشت، از طرف قهرمان ملی شهید احمدشاه مسعود، در همین عمارت به ما معرفی شدند تا در کمیتۀ ما از شورای نظار نماینده‌گی کنند. بعدها زمانی‌که من به حیث لوی درستیز توظیف شدم، مارشال، به سمت وزیر امنیت ملی تعیین گردید. در جلسات بین تنظیم‌های جهادی کمتر اشتراک می‌کردم در حالیکه مارشال فهیم در اکثر این گردهم‌آیی‌ها سهیم بود.

طوری‌که از زبان او شنیده بودم، او جهاد را در معیت قهرمان ملی از ولایت کنرآغاز کرده بود و در جنگ‌های شدید پنجشیر در سالهای 1359-1362 مصادف به (1980-1983) میلادی در کنار قهرمان ملی قرار داشت و بعدها در سالیان دیگر جهاد بیشتر به کارهای سیاسی و ایجاد هم‌آهنگی‌ها واتحادها و مشوره با اقوام سمت شمال به همکاری و همراهی دکتر عبدالرحمن اشتغال داشت که این فعالیت‌ها بعداً به تأسیس شورای نظار منجر شد. همچنان در مورد نفوذ در حلقه‌های مختلف دولت کمونیستی وقت و سازماندهی چریک‌های شهری بویژه در شهر کابل نقش اساسی ایفا می‌کرد. او مانند همۀ فرزندان واقعی میهن تمام تکالیف، مصائب، درد و رنج وآلام بی‌حد و حصر دوران جهاد و مقاومت را در کنار مردم خود سپری کرد و هرگز آن‌ها را تنها نگذاشت. در دوران مقاومت علاوه بر اتخاذ همه تصامیم مهم در کنار قهرمان ملی قرار داشت، فرماندهی جبهات مهم را به‌عهده داشت و در دفاع از آخرین گوشۀ وطن از سلطۀ طالبان و خارجیان، و شکست نهایی آن‌ها نقش مهم و برازنده ایفا کرد.

از این‌که، بعد از شهادت قهرمان ملی احمدشاه مسعود، به رهبری و قیادت او همه موافقه کردند، خود شاهد بارز شخصیت مارشال افغانستان است، از احترام و اعتماد همه یاران و همرزمان خویش برخوردار بود، تا حدی‌که در چنان فرصت حساس و سرنوشت‌ساز، همه از هر نگاه بر او متکی باشند. حین عقب‌نشینی طالبان از کابل، مارشال فهیم خلاف آرزوی حامیان خارجی خود داخل کابل گردید و من به‌خوبی خبر دارم که از او خواسته بودند که به شهر کابل قوای خود را وارد نکند.

پیرامون شخصیت مارشال فهیم، حین اجلاس بُن اول دکتر عبدالرحمن که مدت زیادی با مارشال یک‌جا کار کرده بود، به من حکایه‌های زیادی کرد و از عزم راسخ او یادآور شد. او می‌گفت، مارشال در اتخاذ تصامیم پُر از خطر منتظر نمی‌ماند. به همین منوال باید گفت که مارشال حین انتقال قدرت مسالمت‌آمیز از استاد بزرگوار و مجاهد کبیر -برهان الدین ربانی- به رئیس جمهور حامد کرزی، نقش اساسی ایفا کرد.

من از سال 1373خورشیدی، مصادف به (1994 میلادی)که سمت لوی درستیز قوای مسلح را به‌خاطر نابسامانی‌های داخلی ترک کردم، تا سال 1380 خورشیدی، مصادف به اواخر (2001میلادی)مارشال را ندیدم.

در اواخر سال1380 خورشیدی، در اثر گزارش‌های غلط یکی از خویشاوندان نزدیک من، مارشال معتقد شده بود که برای تخریب و از بین بردن حکومت مؤقت فعالیت می‌کنم و گروپ‌های مسلح و سلاح و تجهیزات زیاد به‌داخل افغانستان می‌فرستم؛ به اساس این گزارش‌های نادرست و نتیجۀ خصومت‌های فامیلی؛ مارشال فقید در مصاحبه با رادیو BBC این موضوع را یادآور شد. وقتی که من این مصاحبه را شنیدم، فردای آن به عجله وارد افغانستان شدم. در همان روز اول عده‌یی از محافظان من از طرف امنیت ملی توقیف شد که بعداً در اثر مداخلۀ رئیس جمهور کرزی، موضوع حل شد و به وساطت حامدکرزی و اشتراک هدایت امین ارسلا که یکی از معاونین رئیس جمهور بود، زمینۀ ملاقات من با مارشال بعد از هشت سال مساعد شد که در نتیجۀ آن، سوء تفاهمات رفع گردید.

پس از آن در کمیسیون احیا و بازسازی ارتش همیشه همدیگر را ملاقات می‌کردیم، او علاوه بر آنکه معاون رئیس جمهور کشور بود، به حیث وزیر دفاع نیز ایفای وظیفه می‌کرد، من یک عضو کمیسیون احیأ و بازسازی ارتش ملی بودم. به نظریات همه اعضأ به دقت گوش فرا می‌داد. بعضی‌ها می‌گویند که مارشال تحصیلات نظامی نداشت. اما، او مانند اکثر همراهان نزدیک قهرمان ملی احمدشاه مسعود که از جانب وی به فراگرفتن جنگ و استراتیژی و بویژه جنگ‌های غیر منظم تشویق شده بودند، توأم با تجاربی که ناشی از سال‌ها جنگ بود در زمینه کاملاً وارد و مسلط بود و در مورد جنگ و صنعت جنگ و استراتیژی مطالعات زیاد داشت و حتا در مواقعی استادان خصوصی برای خود استخدام کرده بود. در صدها جلسۀ که بعداً در دوران کار با مارشال فقید داشتیم، موردی وجود ندارد که او در مغایرت با اصول جنگ نظر ارائه کرده باشد. مارشال فقید، به تاریخ و به‌خصوص تاریخ ادبیات و بویژه اشعار تصوفی و حماسی علاقه‌مند بود، چندین‌بار در فرصت‌های مختلف زمانی‌که من و دوست گرامی‌ام دکتر رنگین دادفر سپنتا با او بودیم، اشعار و قصیده‌های طولانی را از حافظه می‌خواند که همۀ ما در شگفتی می‌شنیدیم، که این امر یک پهلوی دیگری از شخصیت مارشال را تبارز می‌داد که از شوق و علاقۀ بیش از حد او به شعر و ادبیات حاکی می‌شود.

مارشال از کسانی‌که با او سابقۀ دوستی و آشنایی داشتند، سخت حمایت و در این امر بیش از حد تأکید می‌کرد.

باید گفت، شخصیت عیاری داشت به حیث یک جوانمرد قولش قول، و وعده‌هایش وعده بود، که از صفات برجستۀ یک انسان است، آن هم در هوا و فضای امروزی که بر محیط اجتماعی ما مسلط است؛ آنچه برکشور ما گذشت، در نتیجۀ مهاجرت‌ها و آشنایی با بازی‌های استخباراتی، خصلت اصیل ما سخت صدمه دیده، وفا به عهد، صداقت و دوستی واقعی، به ندرت سراغ می‌شود؛ حیله، نیرنگ، فریب، کذب و تأمین منافع شخصی، بر همه چیز پیشی گرفته است.

در سال 1382 خورشیدی مصادف به (2003 میلادی) که مارشال فقید معاون رئیس جمهور و وزیر دفاع بود، من به‌عنوان معاون اول او توظیف شدم. ساختار ارتش ملی آغاز شده بود و اصلاحات جدید باید عملاً پیاده می‌شد؛ مارشال، تقریباً تمام کارهای وزارت را به من سپرده بود و هیچوقت مانع اصلاحات نشد. طبعاً برای حفظ منافع گروپی تمایلات داشت، اما همواره انعطاف نشان می‌داد و من از اعتماد کامل او برخوردار بودم. همچنان، مارشال از پروسه DDR حمایت و پشتیبانی کامل کرد و در زمینه خارج از حیطۀ وظیفه‌ای، همکاری‌های زیاد کرد.

از تشکیل و سازماندهی ارتش ملی پشتیبانی کرد و تا سال 1383خورشیدی با هم در یک فضای صمیمیت و تفاهم کارهای وزارت را پیش بردیم؛ زمانی‌که من به صفت وزیر دفاع تعیین شدم، باکمال بزرگواری و در مراسم خاص، توأم با لطف و مهربانی فراوان، وظایف وزارت را به من سپرد.

مارشال مرحوم از هر گوشۀ وطن و از هر قوم دوستان زیادی داشت و این روابط تا روزی‌که مرگ او را از ما گرفت، محکم و پا برجا بود. که این مورد او را به یک شخصیت ملی نیرومند تبدیل کرده بود.

در بارۀ مارشال فقید انتباهات مختلف وجود دارد، عده‌یی او را شخص خشن و ظالم تعریف می‌کنند، مگر کسانی‌که از نزدیک او را می‌شناسند، هرگز چنین نظری ندارند و من خود چندین بار شاهد گریۀ اشک‌ریزان او بوده‌ام که در مورد اتفاقات غم‌انگیز و عشقی که به وطن داشت، اشک ریخته بود و در جلو جمع غفیری از مردم نتوانسته جلو این گریه را که از رقت قلب او ریشه می‌گرفت، مانع شود.

اکثر مردم مارشال را یک شخص مغرور و آمرانه فکر می‌کردند در حالی‌که واقعیت چیزی دیگری بود. او شخص متواضع بود و هنگامی که در رسمیات هم کسی با او روبرو می‌شد، درد دل کرده و خودمانی صحبت می‌کرد. ما در روزهایی‌که جلسه شورای امنیت تحت ریاست او برگزار می‌شد، می‌توانستیم آنچه در فکر ما خطور می‌کرد را بازگو کنیم؛ بدون آن‌که منتظر عکس‌العمل باشیم؛ می‌توانستیم هر آنچه را که از مثبت و منفی یک موضوع آگاه بودیم، آزادانه بیان کنیم که این امر سبب می‌شد یک مشکل موجود راه حل پیدا کند؛ حال آن‌که، در جلسات شورای امنیت تحت ریاست رئیس جمهور کرزی بعد از آن‌که کارها چندین‌بار به مشاجره کشیده شد، نمی‌خواستیم هر آنچه که ایجاب می‌کرد را بیان کنیم. همه خاموشی اختیار می‌کردند. تنها چند نفر محدود جرأت آن را داشتند که می‌توانستند آنچه را که خلاف مزاج رئیس جمهوری بود، ابراز کنند. اما، مارشال گوش شنوایی داشت و برای تحلیل و تجزیۀ معضلات موجود وقت کافی می‌داد و این کار سبب می‌شد هر عضو شورای امنیت بتواند هر آنچه به اصطلاح در دل دارد را باز گو کند.

مارشال در جلسات کابینه سهم فعال داشت و پیرامون موضوعات مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی نظریات موجه ابراز می‌کرد و گاهی مسیر تصمیم‌گیری کابینه را تغییر می‌داد.

من در زمانی‌که مارشال خانه‌نشین بود، همیشه از او احوال‌پرسی می‌کردم و او نیز با خصلت خاص خودش حین خداحافظی، مرا تا موتر و درب حویلی همراهی می‌کرد که این طرز رفتار بر من بی‌حد تأثیرگذار بود که نمونۀ بیانگر شخصیت مارشال بود.

او بسیار بی‌موقع و زود هنگام داعیه اجل را لبیک گفت و به بسیاری از آرزوها و آرمان‌هایش که در راستای خدمت به وطن و مردم بود نرسید. و مرگ پاداش نواده‌های حضرت آدم‌ع است که تقدیر برپیشانی همۀ ما حک کرده است، هیچکس نمی‌داند که دیر و یا زود به آغوشش خواهد کشید.

مارشال محمد قسیم فهیم علاقۀ خاص به حیوانات، بویژه اسپ داشت و همواره با اشخاصی که در این مورد سلیقه و علاقه داشتند در گوشه و کنار کشور تماس و رابطۀ دوامداری برقرار می‌کرد. تا جایی‌که به‌خاطر دارم، در گذشته‌های نزدیک در پنجشیر ورزش ملی بزکشی رایج نبود و در زمان اعلی‌حضرت ظاهرشاه در مسابقات بزکشی، تیمی از پنجشیر نماینده‌گی نمی‌کرد. حال آن‌که در شرایط فعلی تیم بزکشی پنجشیر یکی از تیم‌های نیرومند  کشور است. مارشال مرحوم بدون کدام شک و تردیدی در این امر نقش ارزنده داشته که همۀ ما شاهد آن بوده‌ایم.

گرچه تاریخ‌نویسان در اکثر موارد تحت تأثیر نظریات شخصی خود و یا نفوذ دیگران وقایع را به قید تحریر در می‌آورند و بعضاً واقعیت‌ها را برملا و آشکار نمی‌سازند. به ندرت برخی ازمورخین با قبول خطر از حقایق چشم‌پوشی نمی‌کنند و فراز و نشیب‌ها، سیاهی و سپیدی‌ها را همان‌طوری‌که است منعکس می‌دهند، هر طوری‌که باشد حقیقت امر این است که نام مارشال محمد قسیم فهیم و کارنامه‌های زنده‌گی‌اش جاودان با تاریخ جهاد، مقاومت و بازسازی افغانستان امروز گره خورده و در شکلدهی حوادث و مسیردادن اتفاقات چهاردهۀ اخیر، بدون شک و تردید تأثیرگذار قاطع بوده است.

روحش شاد، جایش فردوس برین ویادش جاودان