دسته‌ها
Uncategorized

مارشال محمدقسیم فهیم، مرد درد و آگاهی

دکتور شمس‌الحق آریانفر

دکتور علی شریعتی در آسیب‌شناسی ابعاد اجتماعی زیست جوانان، یادآور می‌شود، در برخی جوامع همین که جوانی خواست سرش را بلند کند و بر جامعه نظر اندازد، سرش را به زیر نافش گره می‌زنند. در آن بحر شناور می‌گردد، زمانی که سربلند می‌نماید، از مرز چهل ساله‌گی گذشته است. ای‌بسا فرصت‌ها که حیف شده و فراوان لحظات که به غفلت هدر رفته است.

در جوامع عقب مانده نیز فراوان مصروفیت‌های ناسالمی وجود دارد که جوانان را بر غفلت و ناآگاهی می‌کشاند و از درد و آگاهی تهی نگه می‌دارد.

آگاهی:

مارشال محمدقسیم فهیم از شمار اندک جوانانی بوده است که دوران غفلت و بیداری را تجزیه نکرده است. او نوجوان بود که تحصیل علوم دینی و اسلامی پرداخت و در 19 ساله‌گی با درد دین و آگاهی اسلامی در جامعه ظاهر شد. در حقیقت تمام دوران رسالت‌مندی را با مسئولیت گام برداشت و هرگز مجال و فرصتی برای او نبود تا در غفلت راهی دنیای هوس‌های جوانی و بیهوده‌گی و انحراف و فساد اخلاقی شود، از آغازین روزهای جوانی که 19 سال داشت به سرنوشت دین، میهن و آزادی فکر کرد و درراستای اهتمام به این امور راهی جبهات جهاد شد.

ایمان استوار:

در نوجوانی اغلب جوانان احساسات پاک و وجدان سالم دارند و می‌خواهند در راستای باور و ایمان و انسانیت کارهای کنند، اما خود را ناتوان می‌یابند و از اقدام عملی باز می‌مانند.

فقط اراده‌ها و ایمان‌های استوار است که در جهت تحقق عملی باورهایش مصممانه گام بر می‌دارد. مارشال محمدقسیم فهیم، وقتی طرف مبارزه حرکت کرد در کشور آرامش حکم فرما بود. نظام نوین حزب دموکراتیک با شعارهای نو و دل‌فریب برای جوانان و مبارزه برای سرنگونی امپریالیسم در‌خشش و تابنده‌گی داشت. سلطنت چهل ساله را سرنگون کرده بود ابرقدرت شوروی و پکت وارسا در حمایتش قرار داشت؛ کسی باور نمی‌کرد، این نظم روزی سرنگون گردد.

محمدقسیم فهیم در چنین حالتی، روانۀ کنرها می‌گردد و با جرقه‌های خفیفی که تازه در آنجا بر علیه نظام سر کشیده است، یک‌جا می‌شود. این عمل برای یک جوان در حکم خودکشی است. اقدام به کاری که امیدی در آن دیده نمی‌شود، کسانی زیادی هم وجود ندارند که او را راه‌نمایی کنند و او از دنبال آنان برود. خود این جوان 19 ساله راه‌نماست. راه می‌گشاید و می‌خواهد دست به کاری بزند که مخالفت با تمامیت نظم و نظام است. در حالی که اگر بزرگان مناطق در آن وقت از عمل او آگاه شوند، او را خود به دولت می‌سپارند. چنین عمل و اقدامی بدون شک ایمان استوار و ارادۀ بزرگ محمدقسیم فهیم نوجوان را بر می‌تابد که هم‌قطارانش اندک بوده اند.

شهامت و دلاوری:

جوان با ایمان هم فراوان است، اما بازی با آتش و مرگ در نوجوانی، خود را در برابر توپ و تانک قرار دادن و سلاح بر داشتن شهامت بزرگی را طلب می‌کند، به‌یاد داشته باشید که در آن روزگار مردم از صدای فیر واهمه می‌کردند، سلاح را ندیده بودند و حرکت در برابر حکومت را عمل عجیب و دیوانه‌گی می‌دانستند. وقتی جهاد سراسری شد هر کس می‌توانست جهاد کند، اما آغازگران بی بدیلان اند. رفتن به راه نرفته و اقدام به کارهای بی‌سابقه، شهامت و جگرآوری خاصی را نیاز داشت که محمدقسیم فهیم از آن بهره‌ور بود.

معاونیت احمدشاه مسعود:

شهید احمدشاه مسعود بدون شک نابغۀ نظامی عصر حاضر است؛ هفت مرتبه شکست جنرالان و ارکان حرب‌های ارتش سرخ در برابر او، نشان می‌دهد که مسعود طرح و برنامۀ برتر از شوروی‌ها را مطرح می‌کرد.

وقتی شوروی‌ها با 30 هزار سپاه در حملۀ هفتم به پنجشیر، در دام تنیدۀ مسعود افتادند و در یک درۀ خالی گرفتار آمدند، مسعود به خبرنگار ایتالیایی در اندراب گفت: شوروی‌ها جنگ را باختند. مردی که ابر قدرت‌ها را به دام انداخت و زمین‌گیر کرد، به معاونیت خود محمدقسیم فهیم را برگزید. این وظیفه را بدون ظرفیت و توانایی نمی‌شد به دست آورد. مسعود را شما نمی‌دیدید او به‌خاطر جلوگیری از ردیابی جواسیس شوروی، زیست و حرکت و حضور مخفی داشت، باری ظاهر می‌شد و دوباره ناپدید می‌گردید. اما محمدقسیم فهیم همیشه در صحنه بود، وظایف جبهه و جهاد رابه پیش می‌برد، آن‌گونه که مسعود از کار‌کرد و شهامتش راضی بود.

مقاومت در کابل و تخار:

بعد از ایجاد دولت اسلامی، همه دشمنانی که امروز حضور دارند، با پشتوانۀ استخبارات و کشورهای بیرونی بدون مزاحمت در برابر دولت اسلامی اقدام کردند. حتا احزاب جهادی را با تطمیع و تهدید با نظام در مخالفت کشاندند. در این زمان بارِ مقاومت به دوش جبهاتی بود که در کابل قوماندان عمومی آن مارشال محمدقسیم فهیم بود.

مارشال محمدقسیم فهیم گه‌گاه خود می‌گفت: وضعیت به گونۀ است که در نبود احمدشاه مسعود، وقتی مخابره را بلند کنم، همۀ مجاهدین اطاعت می‌کنند، امور جنگ به پیش می‌رود.

وقتی مقاومت در تخار ادامه یافت، باز هم فرمانده جنگ مارشال محمدقسیم فهیم بود. در همان روزگار باری بعد از ختم حملات تابستانی طالبان مارشال به شهر دوشنبه آمد. من صحبت مفصلی از جریان جنگ و مقاومت از زبان ایشان گرفتم که با جزییات در کتاب «راست قامتان تاریخ» نشر گردید و ثبت تاریخ جهاد و مقاومت ماست.

بعد از اجلاس بن:

بعد از اجلاس بن مارشال محمدقسیم فهیم اوج اخلاص و صداقت خود را به میهن دوستی و ملت‌خواهی نشان داد. مارشال بارها با خشونت و مقاومت و تندوری‌های یاران و مجاهدانش روبه‌رو شد و از او خواستند در برابر این همه خواست و عمل‌کردها، گاه هم غیر موجه، ایستاده‌گی کند، اما مارشال به‌خاطر مصلحت افغانستان، مصلحت ملی و آمدن صلح و آرامش به کشور، گذشت کرد. حتا برخی از مسائل قصدی و شاید برای برهم زدن هم‌گرایی عنوان می‌شد. ورنه برخی تغییراتی که در دست‌آوردهای حکومت مجاهدین وارد شد، زیاد مورد نیاز نبود و با آن تغییرات هیچ سیاهی سفید و یا سفیدی سیاه نشد.

به هر حال،  گذشت مارشال و سعۀ صدر او که اتهاماتی را هم برایش به همراه داشت، نیت و باور ملی او را بر می‌تابد، به‌یاد داشته باشیم که این همه اخلاص او در مواردی شاید قابل فهم نبود و عمل باالمثل نداشت. این نکات و فراوان نکات نگفتۀ دیگر نشان می‌دهد که مارشال محمدقسیم فهیم شخصیت بزرگ، آگاه و با درد ملت افغانستان است که تمام عمر آگاهانه را وقف دین، آزادی، سرزمین و تأمین وحدت و یگانه‌گی ملی این کشور و جامعه کرد، جا دارد که این بزرگی و عظمت و اخلاص را پاس داریم و بزرگ‌داشت کنیم.