دسته‌ها
مارشال فهیم

هر نوع فکر و برداشت دیگر به جز انتخابات زهر است

سخنرانی مارشال محمدقسیم فهیم در دوازدهمین سالروز شهادت قهرمان ملی کشور

 

همۀ ما و شما می‌دانیم که  کشور ما افغانستان روزی در یک ثبات نسبی قرار داشت. ولی مداخلۀ کشورهای بیگانه و استخدام احزاب چپی و وابسته به شوروی در افغانستان سبب شد تا آنان دست به کودتا بزدند و میلیون‌ها جوان و انسان این کشور را به شهادت برسانند که این وطن به ویرانه تبدیل شد.

آن‌هایی که می‌خواستند به جز از اعتقاد به الحاد و کمونیسم، چیز دیگری در این وطن نباشد، ولی خداوند اراده‌اش طوری بود که همه آرزوها و دسایس آن‌ها را از میان برداشت و در افغانستان تحول مثبتی به و جود آمد. زمانی که در افغانستان دست به بیداد زدند در مقابل آن‌ها جهاد آغاز شد. مجاهدین با همه زحمات از هر قوم و از هر حصۀ افغانستان در برابر شان ایستاده‌گی و جهاد کردند. خداوند در پاداش جهاد آن‌ها بلاخره کمونیست‌ها را شکست داد و شوروی‌ها از افغانستان خارج شدند. نظام الحادی و کمونیستی به دست مجاهدین سقوط کرد و دولت اسلامی در افغانستان تشکیل شد.

اولین دولت اسلامی به رهبری جناب حضرت صاحب-صبغت الله مجددی- تشکیل شد، من اصلاً نمی‌خواهم تبلیغ کنم ولی به ارتباط همین صحبتی که خدمت شما یاد آوری کردم. خداوند در قرآن‌کریم برای همۀ ما و شما و همۀ مسلمان‌ها می‌فرماید: «وَاذْكُرُوا إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخافُونَ أَن يَتَخطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ- سوره انفال آیه 26» سه حالت را پروردگار در برابر سه حالت برای ما و شما دیکته می‌کند که شما مسلمان‌ها یاد کنید روزهایی را که تعداد تان کم بود و هراس داشتید که استیصال تان صورت بگیرد و توان‌مندی نداشتید.

ببینید ما و شما جهاد را آغاز کردیم با سیلاوها و با تفنگ و سیاه‌کمان و امکانات بسیار ابتدایی در مقابل یک طاغوت زمان، اما خداوند در پاداشش برای ما پیروزی و آزادی افغانستان را نصیب ساخت؛ ولی در مقابل یک چیزی خداوند ما و شما را متوجه می‌سازد و این سه حالت در مقابل سه حالت گذشته ما را متوجه می‌سازد که در «لعلکم تشکرون» خداوند می‌گوید: «شما خداوند را شکرگزار باشید» از حقیقت نگذریم در پاداش جهاد مردم افغانستان خداوند همه چیز را برای شان نصیب کرد کمونیست‌ها شکست خوردند، حکومت اسلامی در افغانستان استقرار پیدا کرد، امکانات وسیع‌ نظامی و دولتی در اختیار مجاهدین قرار گرفت. ولی چون ظرفیت‌های ما ضعیف بود نتوانستیم که یک‌دیگر را تحمل کنیم و با گذشت از خواهشات نفسانی خود در برابر یک اجتماع سالم و برای آیندۀ افغانستان بیندیشیم.

شما شاهد هستید که حالات بسیار دشوار و سختی پیدا شد، بعد از این که در کشور بی‌ثباتی و پراکنده‌گی در میان ما به وجود آمد از یک مرکز واحد دولت اسلامی سرکشی کردیم آن وقت بود که خداوند بلای دیگری را نصیب‌مان کرد که باز دوباره از سمت جنوب افغانستان تحریکاتی آغاز شد و بلاخره طالبان بوجود آمدند. طالبان کسانی نبودند که حکومت کنند؛ ولی یک مرجع و منبعی آن‌ها را استخدام کرد از بس که مردم افغانستان از دست ماها به ستوه آمده بودند نه تنها طالب بلکه اگر غیر از طالب گروه دیگری به‌خاطر آوردن امنیت و آرامش صدا بلند می‌کرد، مردم افغانستان از آن‌ها استقبال می‌کردند. طالبان آمدند مردم ما را توهین و تحقیر کردند بی‌عزت ساختن، قمچین و شلاق زدند. کسانی که در ارتباط به قضیه افغانستان عقده داشتند توسط همین طالب‌ها و عمال جاهل و نادان، مردم ما را شلاق زدند. و بلاخره مقاومت ملی در افغانستان تشکیل شد.

اگر مقاومت ملی تشکیل نمی‌شد، همان زمان گلیم افغانستان جمع شده بود و کشور به دریای آمو دفن می‌شد. آن‌ها گفتند بسیار زود است که از سرحد سپین بولدک به سرحد چترال، بیرق‌ها وصل شود و مقاومت ملی که در برابر طالبان شکل گرفت عمدتاً کسانی که در این جا هستید اهل مقاومت هستید، مانند استاد سیاف و دیگر بزرگان همه می‌دانند و شاهد و پیشوایان مقاومت هستند که مقاومت ملی دشوارترین و سخت‌ترین دورۀ زندگی و امتحان مردم افغانستان بود.

یگانه کسی که شب و روز صدا بلند می‌کرد شهید احمدشاه مسعود بود و با کم‌ترین امکانات با روحیۀ بسیار عالی مردم را تشویق می‌کرد تا در مقاومت سهم بگیرند تا صف مقاومت در افغانستان تشکیل شد. بلاخره ثبات و اطمینان بوجود آمد که دشمن دیگر کاری کرده نمی‌تواند و بلاخره افغانستان باقی می‌ماند؛ آن‌ها به این فکر شدند که اگر روح مقاومت را که عبارت از آمر صاحب شهید بود، شهید کنند، جبهات مقاومت خود به خود شکست می‌کند، از میان می‎رود و آن‌ها به اهداف شان  نایل می‌آیند و افغانستان را تسخیر می‌کنند.

به همان خاطر بود که در همین روز -18سنبله- آمرصاحب را به شهادت رساندند. ولی کور خوانده بودند. ما شاهد هستیم که مبارزه در راه اسلام و در راه خدا خصوصاً در افغانستان را هر قدر خواستند که خاموش بسازند، بلاخره خود شان نابود شدند و این جریان باقی ماند.

انجنیر صاحب حبیب‌الرحمن شهید بنیان‌گذار نهضت جوانان مسلمان در افغانستان زمانی که رییس جمهور وقت از او پرسید که وصیت خود را بگو که حالا اعدام می‌شوی، او می‌گوید: من وصیت نمی‌کنم؛ اما تو مطمین باشی که از هر قطره خون حبیب‌الرحمن هزاران حبیب‌الرحمن دیگر بوجود می‌آید و این حکومت طاغوتی و این کمونیست‌ها تو را از بین می‌برند. عین مثال را ما در شهادت آمر صاحب دیدیم، آن‌ها آمر صاحب را به این فکر به شهادت رساندند که جبهات شکست می‌کند ولی از آن جایی که نهضت اسلامی و جریان اسلامی و یک جریان حق باقی می‌ماند همه مجاهدین برخلاف محاسبه دشمن تشجیع شدند و در مقابل دشمن مقابله کردند. همچنان دشمن برنامه داشت که بعد از این که آمرصاحب را به شهادت برسانند و برج‌های بلند امریکا را بزنند، دنیا را مصروف خود بسازند و بروند به طرف آسیای میانه و همان کشورهایی که اهداف شان بود و به اصطلاح خودشان اسلام را تا بخارا می‌بردند.

اما، پروردگار کار دیگری کرد «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ- آل عمران، سوره 54»  بعد از این که برج‌های امریکا شکست کرد، دنیا متوجه تروریسم، القاعده و طالبان شد و ائتلاف بین‌المللی تشکیل شد. دنیا به رهبری جبهه مقاومت ملی افغانستان مراجعه کردند، که بعد از آمرصاحب شهید ما بودیم و گفتند که ما در برابر تروریست‌ها و طالبان جنگ می‌کنیم. ما برای‌شان گفتیم که ما پنج‌سال جنگ داشتیم؛ خوب شد که قصرهای شما ویران شد و شما متوجه مردم افغانستان شدید که این مردم مقاومت داشتند و ما رهبر خود را در این راه شهید دادیم. اگر شما جنگ کنید یا نکنید ما در برابر طالبان و تروریسم مقاومت می‌کنیم تا وطن خود را آزاد سازیم.

بلاخره، آن‌ها از فُرصت‌ها استفاده کرده و همبسته‌گی بوجود آمد که سبب شد تا تسلط طالبان در افغانستان از بین برود. چیزی را که ما در زمان حکومت کمونیست‌ها، حکومت مجاهدین و بلاخره، در زمان مقاومت تجربه کرده بودیم، افغانستان کشوری‌ است متشکل از اقوام مختلف از جغرافیای نا متجانس و مختلف و از سلیقه‌های مختلف، هیچ‌کس در این کشور به تنهایی نمی‌تواند نظام و یا حکومتی بسازد. کمونیست‌ها با وجود این که بسیاری از مسلمان‌ها را سرکوب کردند نتوانستند نظامی را تشکیل دهند؛ بعد مجاهدین آمدند، به جای این که نظام بسازند پراکنده‌گی که در میان مجاهدین بوجود آمد که روی عوامل آن باید روزها کار کرد؛ ولی نتوانستند که یک نظام جهادی واسلامی را در افغاانستان مستقر بسازند و بعد از آن طالبان آمدند. 95درصد خاک افغانستان را با حمایت پاکستان و کشورهای دیگری که آن‌ها را حمایت می‌کرد با زور نظامی گرفتند؛ اما نتوانستند که یک حکومت و یا یک نظام قایم بسازند.

تجربه و تحلیلی که آمرصاحب شهید و ما در زمان مقاومت کرده بودیم این بود که اگر خدا لطف کند و افغانستان دوباره آزاد شود، باید یک نظام ملی بوجود بیاید، همه مردم و اقوام افغانستان در آن سهم داشته باشند. بعد از شکست طالبان جناب استاد ربانی شهید در حالی که رئیس جمهور برحال بود، آماده شد از ریاست جمهوری منصرف شود و بعد از جلسۀ «بُن» که در آن جا همه نماینده‌های مردم افغانستان سهم داشتند، اعلام حکومت موقت را کردند. آنان آقای کرزی را به حیث رئیس حکومت موقت انتخاب کردند و استاد به همین منطق که دیگر از یک نظام یک جانبه منصرف می‌شویم و حکومت افغانستان از همه اقوام تشکیل شود و این امانت به همه مردم افغانستان تسلیم داده شود، منصرف شدند.

حکومت، نظام بالخره همه چیز قبل از حکومت مؤقت  و بعد از دولت انتقالی در افغنستان از بین رفته بود. طالبان در پنج‌سال یک قلم در یک دفتر کش نکرده بودند. بعد از این که در وزارت دفاع آمدم، میز وزیر دفاع را کش کردم تا ببینم از طالبان چه یادداشتی مانده؛ قسم به خدا که جز یادداشت سباوون صاحب که قبل از تسلط طالبان وزیر دفاع بود، دیگر هیچ ورقی نبود و این نشان دهندۀ این است که طالبان اصلاً به نظام و حکومت ساخته نشده بودند و یک مشت مزدور، به‌خاطر سرکوب کردن و بدنام کردن اسلام و مسلمانان بوجود آمده بودند.

همه چیز در این کشور از بین رفته بود همان‌گونه که آمرصاحب شهید اعلام می‌کرد که افغانستان آزاد شود حکومت مؤقت بوجود بیاید، قانون اساسی تدوین شود و مطابق قانون اساسی انتخابات برگزار گردد که همۀ این برنامه‌ها عملی شد و ما شاهد دست‌آوردهای بزرگی در این ده-یازده سال در افغانستان هستیم که کارها از صفر شروع شده بود. اصلاً در افغانستان نهاد‌های دولتی وجود نداشت نه نهادهای نظامی وجود داشتتند، نه نهادهای مدنی و نه معارف. هیچ چیز وجود نداشت، امروز الحمدالله یک گشایش بسیار بزرگی در این کشور بوجود آمده و یک اعطای بسیار بزرگ است که خداوند برای ما و شما نصیب کرده است؛ اما کار‌های دیگری که در ادامۀ این راه  باید انجام دهیم، مسولیت ما در این خلاصه نمی‌شود که ما فقط انتخابات برگزار کردیم و در این کشور نظام ساخته شد، این کشور باید به طرف سعادت برود. در این کشور باید وحدت ملی قایم شود جامعه مدنی ساخته شود و این کشور برود به طرف تعالی و ترقی و اهدافی که دیگر دنیا زنده‌گی می‌کنند و از نعمت‌ها برخوردار هستند؛ ما از حد اقل آن نعمت‌ها برخوردار شویم این راه و روش و مسوولیت‌هایی‌ست که ما هنوز در پیش رو داریم.

دو دوره دولت‌های انتخابی در افغانستان وظایف خود را انجام داده و نزدیک است که این وظیفۀ دولت انتخابی که بار دوم انتخاب شده به پایان برسد و مردم ما باز دوباره بروند به طرف انتخابات و به طرف تعیین سرنوشت سیاسی خود، در همین‌ حالت و در همین لحظه ما با در نظرداشت مشکلات و شرایطی که در این کشور وجود داشت، از یک طرف حضور خارجی‌ها، از سوی دیگر مداخله کشور پاکستان و همسایه‌های دیگر افغانستان و همچنان بعضی خواسته‌ها و غرایض شخصی خود مردم در افغانستان و گروپ‌ها و احزابی که هر کدام برای خود برنامه دارند در افغانستان، آماده‌گی خدمت‌گذاری در افغانستان وجود دارد تا انتخابات صورت گیرد. اتفاقاً ما در حالتی انتخابات را در پیش‌رو داریم که مهم‌های دیگری هم در پیش‌روی ما قرار دارد و آن انتقال مسوولیت‌های نظامی امنیتی است از نیروی‌های خارجی به نیروهای داخلی و همچنان آوردن صلح در این کشور.

ما و شما همه می‌دانیم در جامعه‌یی که صلح نباشد هر نوع تلاشی هم که صورت بگیرد بلاخره تخریب می‌شود؛ ما باید کوشش اعظمی کنیم که در کشور ما صلح بوجود بیاید. صلح وقتی بوجود می‌آید که ما هم‌دیگر پذیری داشته باشیم و یک دیگر را تحمل کنیم، اگر ما و شما یک‌دیگر خود را تحمل نکنیم، به جایی نمی‌رسیم.

این یک هدیه و بخشش خداوند بود که در افغانستان دیگر جنگ صورت نمی‌گرفت مردم سرنوشت سیاسی خود را مشترکاً تعیین می‌کردند. امروز که ما به سوی انتخابات می‌رویم فراموش نکنیم که یکی از ضرورت‌های اساسی جامعه افغانستان صلح است. اگر صلح در افغانستان نیاید و جنگ ادامه پیدا کند بلاخره بی‌ثباتی است، در این کشور هرقدر که انتخابات صورت گیرد هر قدر که پولیس و اردو تلاش کنند تا امنیت را بگیرند، جنگ، جنگ است و بی‌ثباتی و بی‌نظمی را بار می‌آورد و در تمام زنده‌گی انسان اخلال وارد می‌کند.

فراموش نکنیم، ما که به‌طرف انتقال سیاسی می‌رویم، صلح یک بُعد بسیار بزرگ و یک ضرورت کلان این کشور است و صلح زمانی می‌آید که همۀ ما تلاش کنیم. اگر همۀ ما بگوییم که صلح، صلح، صلح، صلح نمی‌آید؛ برای صلح باید از خود بگذریم، مطالعه کنیم تمام کشورهای دنیا همین امریکایی که ما را تشویق به صلح می‌کند آن‌ها خودشان زمانی جنگ‌های داخلی و ایالاتی داشتند و آن جنگ‌های ایالاتی و داخلی شان را که خلاص کردند، امروز همان جنگ خودشان را جنگ قهرمانانه و جنگ آزادی می‌دانند، در سویس دو قبیله باهم جنگ داشتند ولی آن‌ها چه راه‌های را در پیش گرفتند که امروز سویس یک کشور بسیار مطمئن در دنیا شناخته شده و بانک‌های دنیا آن‌جا ذخایر خود را جابجا می‌کنند؛ همین اروپا در جنگ جهانی دوم که از آن بسیار فاصلۀ کم گذشته به هزاران گالن بم یکی بالای دیگر انداختند آلمان بالای لندن، لندن بالای فرانسه و… همین‌ها چطور توانستند روش‌هایی را بوجود بیاورند که نه تنها صلح میان شان بوجود بیاید که امروز به اروپای مشترک تبدیل شوند و  پول مشترک، اتحادیه‌های مشترک، و ویزۀ مشترک که از یک کشور به بیشتر کشورها اعتبار دارد را داشته باشند.

به حین ترتیب، در بسیاری از کشورهای دیگر منطقه این مشکلات وجود داشته، مردم مشکلات شان را حل کرده اند. ما مردم افغانستان هم حد اقل مطالعه کنیم یک کمیسیونی، یک کمیتۀ ملی‌یی از افغانستان تشکیل شود و راه‌های دقیق صلح را جستجو کند. در پهلوی این که ما شورای صلح را داریم برای تحقیق این که چه راه‌ها و روش‌های را در پیش بگیریم که صلح در کشور بیاید و این یک ضرورت حتمی ا‌ست اگر صلح در افغانستان نیاید ما و شما همیشه در یک بی‌ثباتی قرار خواهیم داشت و همچنان ما در آستانۀ انتقال امنیتی قرار داریم و امنیت افغانستان به نیروهای داخلی انتقال می‌یابد و این تشویش‌هایی را ایجاد کرده است.

دوستان می‌گویند که خارجی‌ها برای جنگ تحریک می‌کنند که این را من نمی‌دانم؛ ولی از این منکر نشویم که تشویش در کشور وجود دارد، امروز تجارت در افغانستان به رکود مواجه شده، اقتصاد در وضع بدی قرار دارد؛ حتا مردم از زنده‌گی در افغانستان به تشویش هستند که امنیت انتقال پیدا می‌کند. تبلیغات زهرآگینی صورت می‌گیرد که خارجی‌ها بروند در افغانستان جنگ می‌شود، این می‍‌‌شود و آن می‌شود. این یک تبلیغ سوء و کاملاً ظالمانه است که ما و شما به حال خودمان می‌کنیم. فرض بر این که خارجی‌ها در این ده سال بوده اند و حالا می‌روند، اگر پنجاه سال هم در افغانستان باشند باز هم می‌روند ما در همان زمان هم همین تشویش را می‌داشته باشیم؛ چرا ما به پای خود نایستیم؟ چرا همین مسوولیت را به دوش خود نگیریم؟ من به شما این اطمینان را می‌دهم که قسم به پروردگار است که نیروهای امنیتی اعم از پولیس و ارتش در اطراف و در جبهات افغانستان به حدی فداکاری می‌کنند که شما قبول کنید در دوران جهاد مجاهدین در دفاع از وطن و خاک شان همین قدر فداکاری نمی‌کردند؛ اگر این‌ها پشتوانۀ ملی داشته باشند و ما هر یک شان را تائید کنیم و همه بر این عزم باشیم که افغانستان وطن ماست و طوریکه که همه دنیا تقسیم شده، افغانستان حق ماست و ما باید از این کشور دفاع کنیم و در همین‌جا خود را بسازیم و ارتش داشته باشیم.

شما ببینید بنگلادیش روزی که از بدنۀ پاکستان، به‌نام پاکستان شرقی جدا شد مردمش نان خوردن نداشتند و امروزه یک کشور صنعتی شده؛ چرا ما مردم افغانستان نتوانیم که نظام امنیتی‌مان را بسازیم هم هراس از میان مان دور شود.

با یک اطمینان قوی، اگر امریکایی‌ها بروند اگر پاکستانی‌ها بیایند و جنگ کنند و در گذشته با آن‌ها جنگ کرده‌ایم و به هیچ صورت از آن‌ها ترس نداریم؛ من خودم جنگ‌های عملی حتا در دروازه‌های «تنگی بنگی» با کمندوی پاکستان کرده‌ام، ما مطمئن هستیم که بلاخره آن‌ها شکست می‌خورند. این کشور وطن شان نیست این وطن از مردم افغانستان است و از همین مردم باقی می‌ماند. خارجی باشد افغانستان است اگر نباشد هم افغانستان است و همۀ ما همین‌جا زندگی می‌کنیم و یک زنده‌گی باعزت و آبرومند می‌داشته باشیم.

در ارتباط به انتخابات حرف‌های زیادی گفته می‌شود امروز که ما در جریان ثبت نام کاندیدا‌های ریاست جمهوری هستیم، می‌بینیم تکت سیاسی‌یی که بوجود می‌آید هر روز چند گروپ و چند حزب که با هم‌دیگر هم نظر هستند یک‌جا می‌شوند ما این را نسبت به حالت پراکنده‌گی، یک پیروزی و یک موفقیت می‌دانیم.

در ارتباط به این که انتخابات در افغانستان صورت بگیرد، باید بگویم که ما در دولت هستیم مسوولیت داریم تا ختم دورۀ آقای کرزی و انجام انتخابات، آخرین تلاش خود را بکنیم تا انتخابات در افغانستان صورت بگیرد. هرنوع فکر و برداشت دیگر بجز انتخابات زهر است.

افغانستان به هیچ صورت دیگر به دورۀ ما قبل خود بر نمی‎‌گردد، مردم همت دارند انتخابات صورت می‌گیرد و من هم به عنوان یک مجاهد به شما اطمینان می‌دهم که به هیچ‌کس اجازه نمی‌دهیم تا در انتخابات افغانستان اخلال وارد کند.

بناً من به همه کسانی که صدایم را می‌شنوند، می‌گویم که، من به عنوان یک مجاهد مسلمان معیار نزد من این است، کسی که ادعای این را دارد تا در چند سال دیگر می‌توانند افغانستان را با یک انرژی جدی با یک روش جدید با یک برنامۀ جدید از این ورطه و حالت می‌کشد و این کشور را از بحران می‌کشد و به درجه دیگر می‌رساند، اول باید مسلمان باشد. چون این کشور یک کشور اسلامی ا‌ست و ما نمی‌توانیم از اسلام عدول کنیم. معیار دوم نزد من جهاد و مقاومت است، کسانی که کمر را بسته می‌کنند که این وطن را از این حالت نجات دهند و مسوول شوند در انتخابات آیندۀ افغانستان این یک مسوولیت و خون دل خوردن است. در شیوۀ حکومت دموکراسی خون دل خوردن نیست، زحمت‌کشی و رنج است و او باید رنج مردم افغانستان را دیده باشد و با جان و دل لمس و احساس کرده باشد. معیار سوم افغان بودن است اگر ما بگویم که تنها افغان بودن است و معیارها و ارزش‌هایی را که ما به خاطر آن فداکاری کردیم، این قطار شهدا را ببینید که این ها نخبه‌گان شهدا هستند -اشاره تصاویر موجود در تالار- و میلیون‌ها شهید دیگری که نام شان در این جا نیست، تمام این‌ها به این خاطر شهید شده اند تا یک افغان بیاید. شخصاً این نظر من است که بالای احساسات قومی سمتی قشری نرویم، معیار مان اسلامی بودن رنج و درد زحمت مردم افغانستان را قبول کردن باشد. خداوند برای ما و شما عقل داده چشم داده کسی که نامزد می‌شود را باید مطالعه کنیم، ببینیم که آیا این انسان می‌تواند این وطن را از همین حالت و از همین سختی نجات دهد و به یک درجه بهتر ببرد بعد همان را قبول کنیم.

خداوند برای ما و شما افغانستان را نصیب کرده، برای‌مان نصرت و پیروزی و زمین وسیع را نصیب کرده، با وجود مشکلاتی که در این کشور است باز هم سطح زنده‌گی مردم در هر عرصه بهتر شده است؛ این یک نعمت پروردگار است تا ما شکرگزار باشیم و شکر ما وقتی مقبول است که معیارهای اسلامی و دینی را که خداوند و پیامبرش تعین کرده را عملی کنیم. پرورگار همۀ شما را اجر و شهدای ما را جنت برین نصیب کند.

السلام علیکم و رحمته الله و برکاته.