دسته‌ها
مصاحبه ها

نظام‌سازی از کجا و چگونه آغاز شد؟

گفت‌وگوی اختصاصی هفته‌نامۀ باختر با مارشال محمدقسیم فهیم معاون اول ریاست‌جمهوری اسلامی افغانستان و وزیر دفاع ملی

گفت‌وگو کننده:

خلیل رومان

خلیل رومان: جناب محترم مارشال صاحب فهیم، بسیار تشکر که با وجود مصروفیت‌های‌‌تان بار دیگر برایم وقت دادید تا خدمت‌‌تان حاضر شوم و دربارۀ  اوضاع جاری افغانستان، با شما گفت‌وگوی اختصاصی داشته باشم.

چنان ‌که می‌دانید، افغانستان رفته‌رفته با بحران‌های بی‌شماری در عرصه‌های اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و… مواجه است که هر کدام آن به ‌مثابۀ یک تهدید بسیار جدی حیات ملی و اجتماعی افغانستان را تحت فشار قرار می‌دهد. از جمله بحران سیاسی و عمدتاً امنیتی به‌جایی رسیده است که انفجارها، حمله‌ها و سیر و حرکت مخالفان در افغانستان -حتا در شهر کابل- طوری ‌که گفته می‌شود، پنجاه درصد افزایش یافته است. از نظر شما دلایل این حالات چه‌ها اند؟ چه راه‌هایی وجود دارد تا این اقدامات را مهار کنند.

 

مارشال فهیم: بسم‌الله الرحمن الرحیم، با تشکر از شما.

زمانی ‌که می‌خواهیم در رابطه با اوضاع جاری افغانستان صحبت کنیم، باید کمی به عقب برگردیم و ببینیم، عواملی‌ که کشور را به بحران‌ها مواجه ساخت چه‌ها بودند؛ کدام زمینه‌ها و پیش‌زمینه‌های داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی، مقدمه و بستر مساعد را برای حالات کنونی فراهم آورد.

شما می‌دانید که در دورۀ تسلط طالبان کشور در حالت بسیار بدی قرار داشت. هم از لحاظ سیاسی، هم از لحاظ اقتصادی هم از لحاظ اجتماعی و مناسبات بین‌المللی. این‌ها امروز از بدیهیات اند و من نمی‌خواهم روی آن زیاد صحبت کنم. زمانی‌ که فضا و زمینه مساعد شد تا در کشور صلح و آرامش تأمین شود، تمامی اساسات اعتماد مردم افغانستان در سال‌های جنگ از میان رفته بود. بحران اعتماد جدی بود، بنیاد کشور نیز برمبنای یک اعتماد ملی باید ساخته می‌شد. آغاز این اعتماد ملی مفاهمۀ نیروهای مجاهدین و گروه‌های مقاومت ملی، با نیروهای سیاسی بیرون که تحت زعامت ظاهرشاه، پادشاه سابق افغانستان قرار داشت، بود. در آن زمان قرار شد که این‌ها بعد از آزاد شدن افغانستان، بعد از یازدهم سپتامبر و حضور جامعۀ جهانی و ائتلاف بین‌المللی ضد تروریسم باهم مذاکره کنند.

کنفرانس بُن تشکیل شد، بالای نکات و اساسات خوبی در این کنفرانس فکر شده بود. گرچه بسیاری از تحلیل‌گران ‌ما دربارۀ چگونگی کنفرانس نقدهایی دارند؛ اما با توجه به اوضاع آن زمان، واقعیت این بود که افغانستان با در نظرداشت ترکیب اجتماعی و سیاسی‌یی که دارا بود، به یک اعتماد ضرورت داشت.

در مجموع فراز و نشیب‌هایی‌ که صورت گرفته بود و تغییراتی که به‌وجود آمده بود، این نیاز را برجسته می‌ساخت تا یک حکومت وحدت ملی در کشور ایجاد گردد.

بعد از کنفرانس بُن هر سه مرحلۀ پیش‌بینی شده‌یی آن عملی شد، یعنی، حکومت موقت که در برگیرندۀ تمامی نیروهای موثر در قضیۀ افغانستان اشتراک داشته باشند؛ تمام بی‌اعتمادی‌ها با تشکیل حکومت موقت از بین رفت؛ طالبان و تروریست‌ها شکست خوردند و از افغانستان رفتند. پایه‌های حاکمیت ملی و ممثل ارادۀ مردم گذاشته شد؛ بازسازی‌ها آغاز گردید و نهادینه‌سازی سیاسی به‌وجود آمد. خلاصه، تمام زیربناها و اساسات یک جامعۀ پایدار دارای نظام و یک دولت نیرومند گذاشته شد. این‌ها بیشتر، مرهون ایثارِ طرف‌ها بود. ایثار طرف مقاومت این بود که با وجودی که همه چیز را در اختیار داشتند، مصمم شدند تا با سعۀ صدر متقابل کارهای زیربنایی بنیادی صورت بگیرد؛ لذا با طرف‌های دیگر دست همکاری دادند.

بعد دولت انتقالی تشکیل شد. این دو دوره که محصول یک ائتلاف  یا اشتراک یا وحدت بود، باوجودی ‌که بعضاً حساسیت‌هایی دربارۀ آن تبارز داده می‌شود، در کشور بنیادهای اعتمادسازی به‌وجود آمد و افغانستان قدم‌های مهمی را برای استحکام و ثبات آینده برداشت که اگر ادامه داده می‌شد، بدون شک ما شاهد توسعۀ اقتصادی و سیاسی می‌بودیم. در این دوره، قانون اساسی ساخته شد، لویه جرگه‌ها دایر شدند و علاقه‌مندی رفتن به‌سوی بازسازی و انکشاف در همه عرصه‌ها و به‌خصوص در میان مردمِ خسته از جنگ به مشاهده می‌رسید.

متأسفانه زمانی‌ که معیاد دورۀ انتقالی به‌پایان نزدیک می‌شد، در جریان آن معلوم شد که یک تعداد عناصر، چه در داخل و چه در خارج به این فکر شدند که به‌شکل یک‌بُعدی و تک‌جانبی حکومت و نظام بسازند. در حالی ‌که، در افغانستان ظاهراً زمینۀ انتخابات مساعد شده بود و فقط گام‌های بسیار ابتدایی بود. شما می‌دانید که سی‌سال بحران با همه پیامدهای آن در شش ‌ماه یا یک‌سال و دو سال از بین نرفته بود و جنجال‌ها کاملاً محو نشده بود. فرصت و وقت طولانی ضرورت داشت تا همه مردم افغانستان در نظام و حکومت شریک باشند، با اتفاق، اتحاد و همبستگی ملی بتوانند عواقب بحران سی‌سال را آهسته‌آهسته از میان بردارند.

زمانی ‌که آقای کرزی در نتیجۀ انتخابات ریاست‌جمهوری موفق شد و حتا قبل از آن بدبختانه خواستند طرف نیرومند و به اصطلاح ستون‌های استوار نظام و دولت، یعنی مجاهدین را کنار بگذارند و به تنهایی به انتخابات بروند. روحیه تفاهم را زیر نام این‌که حکومت ائتلافی نمی‌خواهند و چیزهای دیگری که کاملاً فکر سطحی و ناپُخته بود، ترک کردند.

در رأس مجاهدین یا در رأس مقاومت و اطرافی که از داخل افغانستان نماینده‌گی می‌کردند، من بودم. بدون در نظرداشت این موقف، آن‌ها انتخابات را به‌راه انداختند؛ بازهم بدنۀ اساسی افغانستان یعنی مجاهدین جدا ساخته شد و بخشِ ضعیفی که باقی‌مانده بود، یک تیم کمپاینی را که فقط برای ریاست‌جمهوری آقای کرزی کمپاین کرده بودند، حفظ کردند و در قدرت آمدند. در این‌جا نه شایستگی مطرح بود، نه مسأله حقانیت و لیاقت. کسانی ‌که در ولایات و محلات کار کمپاین را انجام داده بودند، روی‌کارآمدند. درست چهره‌های ناتوان، نابلد، نا آشنا که به  یک‌باره‌گی مردم افغانستان را متحیر و متعجب ساختند.

شما می‌دانید که مادر همۀ بحران‌ها، بحران سیاسی است. این بحران از همین‌جا شروع شد، یعنی افغانستان که به یک دورۀ طولانی  حد اقل پنج ‌ساله، اعتماد و یک دولت ائتلافی قوی‌ که همه مردم دست ‌به‌دست هم می‌دادند و در عرصه‌های مختلف با هم کار می‌کردند، ضرورت داشت. هیچ سوراخی باقی نمی‌ماند تا نفوذ بیگانه صورت بگیرد. فقط کار در نیم‌راه یک‌جانبه شد. از یک‌طرف یک حکومت ضعیف و نابلد کمپاینی به‌وجود آمد که فاقد پایه‌های اجتماعی بود، از طرف دیگر دشمنان افغانستان شامل همه آنانی ‌که جنگ گرم می‌کردند و آنانی ‌که دارای نیّت منفی بودند، به فکر آن شدند تا از اوضاع استفاده کنند و سهم مربوط به خود را بردارند.

پاکستان در قضیه افغانستان از بسیار قدیم، زمانی ‌که شوروی‌ها از افغانستان در صدد خارج شدن بودند، مداخله داشت. آن‌ها به فکر سیادت سیاسی و نظامی در کشور شدند. جنرال حمیدگُل رییس استخبارات نظامی آن وقت پاکستان طرحی را ریخت که باید پاکستان جای شوروی را در افغانستان پُر کند. بنابراین، طالبان و تروریستانی را که محو شده بودند و تقریباً وجود نداشتند، دوباره رشد دادند، احیا کردند و به بحران آفرینی‌های سیاسی و نظامی آغاز کردند.

 

خلیل رومان: جناب مارشال صاحب، من در این موضوع خواهم آمد. اما هنوز هم نمی‌خواهم از دورۀ موقت و انتقالی دور برویم. شما فرمودید که دورۀ موقت و انتقالی، از این‌که یک مشارکت ملی تمثیل می‌شد، آغاز خوبی بود. بعد به گونه‌یی کنار زده شدید و یکی از عوامل بحران‌های سیاسی و امنیتی این کنار زدن بود؛ اما طوری ‌که مشاهده می‌کنیم جناب شما و طرف‌داران شما در مخالفت سیاسی قرار دارید و این جای خوشی است، از آن استقبال می‌شود. جهت دیگر این‌که، چه فکر می‌کنید اگر در دورۀ موقت و انتقالی کارهای بیشتر انجام می‌شد و بسترسازی می‌شد، نسبت به این‌که از پیروزی کاذب نتیجه‌گیری‌های نادرست به‌عمل آمد، آیا نمی‌شد که برای امنیت ملی بیشتر کار شود. جناب شما که در رأس تمام مسائل امنیتی قرار داشتید و از نیات حلقات پاکستان در قبال کشور ما هم آگاهی دارید، نمی‌شد که انکشاف یک سلسله برنامه‌ها، طوری تنظیم می‌شد که امنیت افغانستان در دراز مدت تأمین  و تضمین می‌گردید. آیا این امکانات وجود داشت؟

 

مارشال فهیم: بله! این امکانات کاملاً وجود داشت. با شناخت عمیقی که از طرف مقابل یعنی به قول شما حلقات پاکستان و کسانی‌ که مخصوصاً در دورۀ مقاومت در قضیه افغانستان صریحاً با ما مقابله کرده بودند، داشتم -البته نه شخصی با ما، بلکه با کشورمان- می‌دانستیم و اصرار می‌کردیم که اردوی بر حال وقت که متشکل از مجاهدین و صاحب‌منصبان متخصص و مسلکی اردوی افغانستان بودند، به هیچ صورت منحل نشود. اصرار و پافشاری شخصیِ من هم همین بود، مسائل امنیتی، حفظ آرامش و موضوع‌های سرحدی به‌دوش همین اردو باشد تا مدت طولانی حفظ شود و آهسته‌آهسته اردوی ملی تربیه، تجهیز، تکمیل و آماده شود. تا آن‌زمان این اردو که امتحان خود را داده بود، فعالیت‌های دفاعی را ادامه دهد.

می‌خواستم حداقل در سطح یک‌صدهزار نفر حتا با معاش ناکافی‌یی که داشت، در تشکیلات باقی بماند. مگر یک‌تعداد خارجی‌ها و داخلی‌ها، صرف‌نظر از هر برنامه‌یی که داشتند، اصرار می‌کردند که اردوی سابقه باید لغو شود. بهانه‌های‌شان این بود که یک‌جانبه است، یک‌طرفه است، تنظیمی است، و غیره. در حالی‌که قطعاً چنین نبود.

من یقین دارم که در ملغا شدن این اردو، پاکستانی‌ها صددرصد تأثیر خود را هم بالای امریکایی‌ها که ساختن اردوی ملی را به‌دوش داشتند و هم بالای آقای کرزی که سر خود را از یخن برادری پاکستان بیرون می‌کرد، وارد کرده بودند.

یک‌تعداد اشخاصی که در اطراف آقای کرزی بودند، به هر مقصد و نیّتی که بود، پافشاری کردند تا اردوی سابقه لغو شود و اردوی ملی ساخته شود. چنین هم شد، در حالی‌ که اولین کندک اردوی ملی ایجاد گردید. این یک اشتباه بزرگ بود. البته موضوع «دی‌دی‌آر-DDR» و غیره مشکل نبود، انجام می‌شد؛ ما به‌حیث یک عملیه خوب، طرف‌دار آن بودیم. اما انحلال اردو یک حرکت کاملاً منفی و به ضرر کشور بود. در این‌صورت دشمنان افغانستان وقتی با ترفندها و اطلاعات فریب‌کارانه و با تلقین‌های داخلی، اردو را از سر راه برداشتند، آزادانه به هر سمت‌وسویی که خواسته باشند، به سیر و حرکت‌های نظامی آغاز کردند، کسی نبود که جلو آنان را بگیرد. نتایج آن را عملاً در ناامنی‌های جاری مشاهده می‌کنیم.

 

خلیل رومان:جناب مارشال صاحب! بازهم در دورۀ موقت. این دوره و رییس آن توسط شما، یعنی مجاهدین و در رأس شما بسیار حمایه شد. اگر حمایت شما نمی‌بود، شاید وضع به‌گونۀ دیگری انکشاف می‌کرد. موفقیت‌های نسبی و اساس‌گذاری‌های نسبی هم صورت گرفت، معلوم‌دار از لحاظ سیاسی وضع خوب بود، از لحاظ امنیتی نیز یک ثبات نیم‌بند به‌وجود آمده بود؛ اما چند دلیل و عامل را ذکر می‌کنند که در کنار رفتن شما و مجاهدین نقش دارد.

برخی از این دلایل را  یادآوری می‌کنم. دلیل اول، زیادت‌خواهی‌های مجاهدین بود. البته شما می‌پذیرید که گذار به فساد و اختلاس‌ها، عدم تجربه، تخصص و غیره؛ دوم، شاید حرکت مغرورانۀ تلقین شده به آقای کرزی که گویا به پیروزی رسیدند و نیازی به شما ندارند، سوم و مهم، مداخله پاکستان در عرصۀ نظامی و سیاسی که باید نیروهای نو تشکیل یافته را به جان هم بیاندازند و گروه‌ها و عناصر نیرومند و دارای نقش در آینده را به شکلی از اشکال از کنار دولت دور کنند؛ و بلاخره یک سلسله عوامل مربوط به سلیقه‌ها و امثال آن. آیا تایید می‌کنید که این عوامل نقش داشته‌اند؟ شما از این جمله کدام یک را عمده می‌دانید؟

 

مارشال فهیم: عواملی را که برشمردید، همه به‌طور قسمی و ضمنی نقش داشته اند؛ اما در این شکی نیست که آقای کرزی چه بپذیرد، چه نپذیرد، حتا در اجلاس بُن در حالی‌ که آقای عبدالستار سیرت به نماینده‌گی از تیم مربوط به ظاهرشاه کاندیدای ریاست ادارۀ موقت بود -پیشنهاد ما بود که ریاست از جانب آن‌ها باشد، آقای سیرت در انتخابات داخلی‌شان رأی لازم را کمایی کرده بود. ولی شخصاً من مخالفت کردم و از کابل یادداشت دادم که آقای کرزی که جوان اند، مدنی، روشنفکر و شهری اند، باید به‌حیث رییس ادارۀ موقت بیاید. شاید ایشان این حرف را قبول نکنند. شنیدم که می‌گوید، مرا بُن آورده است، نه این‌ها.

به هرحال، وقتی انتخاب شدند ما هر نوع همکاری را کردیم. یک فرد بودند، آمدند، حکومت موقت ساخته شد؛ اما در ارتباط با انتخاب‌شان در لویه جرگه اضطراری بازهم قطعاً و صددرصد ما نقش داشتیم. در آن وقت شخصِ ظاهرشاه که باید حامی کرزی می‌بود از وی بریده بود، خودش خود را کاندیدا می‌کرد. هم‌چنان، از مجاهدین، خصوصاً استاد برهان‌الدین ربانی کاندیدا می‌شد که در مقابل آقای کرزی، برنده هم می‌شد.

ما بالای همه فشار می‌آوردیم و زمینه را مساعد ساختیم که آقای کرزی انتخاب شود. شاید در این امر خودشان اعتراض و نظر منفی و رد کننده نداشته باشد. زیرا مسأله را بهتر می‌دانند.

مسأله‌یی را که شما به‌حیث عوامل یاد کردید، بدون شک مجاهدین در افغانستان آمده بودند، ملّک نبودند، همه به نظام و حکومت‌داری آماده و بلد نبودند، ولی تعدادی زیادی خصوصاً کسانی ‌که نقش کلیدی داشتند، حتا در دورۀ مجاهدین از زمان آمرصاحب شهید، نقش خوب داشتند.

نمی‌خواهم یک‌جانبه صحبت کنم که کمبودی نداشتند، جداً داشتند و ما سعی می‌کردیم تا در یک پروسه آن را نیز برطرف و اصلاح کنیم. قابل اصلاح بود و رفته‌رفته اصلاح می‌شد؛ اما حرکت مغرورانۀ آقای کرزی، این‌که چقدر به غرور شخصی خودش تعلق داشت یا نداشت، ولی کسانی ‌که در آن وقت در اطراف‌شان بودند، شدیداً او را به این غرور دعوت می‌کردند که باید از خود یک حرکت و گویا جرأتی تبارز دهد که گویا آقای کرزی در چنگال مجاهدین نیست و یک شخصیت مستقل است. بالاتر از این هیچ هدفی نداشتند.

عامل دیگر، شما گفتید تحرکات پاکستان بود. فکر می‌کنم خیلی عمده باشد. صددرصد برملا و مبرهن بود. پاکستانی‌ها علناً در مجالس رسمی‌شان چه در افغانستان و چه در اسلام‌آباد، هم‌چنان پرویز مشرف باربار با آقای کرزی در این رابطه صحبت کرده بود. بارها امریکایی‌ها را تحریک می‌کردند.

این مسأله در گذشته‌ها هم پیوند دارد. حتا زمانی ‌که افغانستان آزاد شد و خارجی‌ها پافشاری می‌کردند که مجاهدین داخل کابل نشوند. زیرا تعهداتی به پاکستان داده بودند که گویا مجاهدین را در حوزۀ نفوذ پاکستان که آن کشور ادعای عمق استراتژیک خود را تا جنوب هندوکش دارد، نمی‌گذارند.

برای آن‌ها کارگردانان آن وقت نیروهای بین‌المللی وعده داده بودند که اجازۀ داخل شدن به کابل را نمی‌دهند. وقتی که داخل کابل شدند، معلوم شد که پافشاری‌شان همین بود. در کتاب -بوش در جنگ- صریحاً گفته اند که اجازه ورود در کابل را برای مجاهدین نمی‌دادند. اما شخصی به‌نام فهیم -باتمرد و کله‌شخی- داخل کابل شد.

معلوم بود که برای پاکستان اطمینان داده شده بود که مانع داخل شدن ما به کابل خواهند شد.

باور راسخ داریم، مثل کسی که به یک کتاب و یک حقیقت باور داشته باشد که در از بین بردن اردو و ساز و برگِ نیم‌بند نظامی که در کشور مانده بود، به پاکستانی‌ها وعده داده شده بود. زیرا کسانی که برای ساختن اردوی ملی آمده بودند، آن‌قدر پافشاری در از بین بردن اردوی سابقه داشتند که حتا پاکستانی‌ها و حتا کرزی از خود تبارز نمی‌دادند.

پاکستان تا آخر آقای کرزی و تیم او را تشویق می‌کرد که اگر شما به اصطلاح حضور پنجشیری‌ها و اتحاد شمال را از دولت کم کنید، ما و شما برادریم و افغانستان و پاکستان دو کشور برادر است. باربار به آقای کرزی و همراهان وی تصریح می‌کردیم که ما در کشمکش‌ها پرورده شده‌ایم. تجربه داریم که شما را پاکستانی‌ها فریب می‌دهند. اگر ما رانده شدیم، اطراف‌تان صاف می‌شود، فاقد پایگاه وسیع اجتماعی و ملی می‌شوید و تیر اصلی به شما اصابت می‌کند. دیر یا زود با شما نیز تصفیه حساب می‌کنند. آن‌ها نمی‌خواهند که افغانستان قوی مرکزی و نیرومند در همسایگی‌شان که خود صدها مشکل دارند، وجود داشته باشد. بدون شک این عامل خیلی تاثیرگذار بود.

 

خلیل رومان: خوب، به نکتۀ بسیار جالب اشاره کردید، بفرمایید که تحلیل‌های خود را از فعالیت‌ها و مداخلات پشت پردۀ سیاسی که از جانب مقامات پاکستانی و احتمالاً کسانی‌ که در گروپ آقای کرزی وظیفه داشتند و چنین تشنجات را در بین شما و آقای کرزی دامن می‌زدند، چند بار به آقای کرزی سپرده‌اید. به‌یاد دارید در کدام سال‌ها و کدام تاریخ این تحلیل‌ها به رییس‌جمهور سپرده شده و رد عمل‌شان چه بوده است؟

 

مارشال فهیم: من به‌طور دوستانه و برادرانه و یک‌جانبه همیشه وقتی با ایشان کار می‌کردم، این مسائل را گفته‌ام. در مجالس رسمی نیز مطرح می‌کردم. حتا زمانی ‌که در صحنه نبودم نیز باربار نزدشان رفتیم که اگر در گذشته فکر می‌شد که این حرف را به‌خاطر خود می‌گویم، اکنون ما نیستیم، موضع  و تحلیل‌ما همان است. دسیسه‌ها و توطئه‌های عمیق در جریان است تا افغانستان در یک سلسله بحران‌های ظاهراً داخلی غرق گردد. برای این ‌که در افغانستان باقی بمانیم و به‌منظور این ‌که بقای کشور حفظ گردد، به حرف‌ها و تحلیل‌های ما توجه کنید. زیرا کسانی ‌که بدبین افغانستان آزاد و مستقل اند، دیر یا زود شما را به این حال نمی‌گذارند. متأسفانه این سخنان تأثیری نداشت.

 

خلیل رومان: مارشال صاحب! پاکستان معلوم‌دار یک ضدیت تاریخی درازمدت با افغانستان دارد که حاکمیت ملی را در افغانستان نمی‌خواهد و کمتر از کنفدراسیون یا کمتر از یک حکومت ضعیف و نوکرمأب در افغانستان راضی نمی‌شود. برنامه‌های مختلف خود را در سطوح مختلف دارد که شما در مورد آن اشاره کردید. فکر نمی‌کنید که این برنامه‌ها در یک حجم قوی‌تر و منطقه‌یی هم مطرح شده باشد و بعضی استعمارگران علاقه‌مند تجزیه افغانستان بوده‌اند. علایمی را مشاهده نکرده‌اید و حتا پیشنهاد رسمی در این عرصه به جانب شما یا از طریق کسانی دیگری به گونۀ غیرمستقیم به شما نرسیده باشد؟

 

مارشال فهیم: به استثنای مداخلات پاکستان در سه‌سال دورۀ موقت و انتقالی از هیچ کشوری در منطقه در ارتباط به قضیۀ افغانستان هیچ نوع حرفی نه مخفی نه علنی، چه رسمی و چه غیررسمی نه شنیده‌ایم. با هرطرفی رابطه‌هایی داشتیم، با کشورهای منطقه تماس داشتیم. مشوره‌های‌شان این بود که ثبات افغانستان به نفع ثبات منطقه است. به استثنای این ‌که پاکستان از این امر پیوسته ناراض بود.

 

خلیل رومان: بعضاً گفته می‌شود که در مورد تجزیه افغانستان پاکستانی‌ها برنامه داشتند که سرحد تا متک باشد، برخی از کشورهای دیگرِ همسایه نیز با این نظریات علاقه‌مندی داشتند و تحریکات غیرملموس می‌کردند. نظر شما در این باره چیست؟ قضیۀ اتک و متک چگونه بوده است؟

 

مارشال فهیم: افغان‌ها تا اتک می‌خواهند و پاکستانی‌ها تا متک؛ این سخن هم در یک برخورد خنده‌آور خلاصه می‌شود و هم اگر در مورد آن تحلیل‌های کلان داشته باشیم، همین نتیجه بدست می‌آید. من در مورد سایر کشورها چیزی نمی‌دانم، اما در سه‌سال اول، پاکستانی‌ها ممد و کمک‌کنندۀ طرز دید و تفکر امریکایی‌ها و انگلیس‌ها بودند. شاید حال تغییراتی به‌وجود آمده باشد. اما در گذشته، چراغ دست‌شان در قضایای افغانستان  پاکستانی‌ها بودند. یقیناً از طرف پاکستان، طبق دل‌خواه توجیه می‌شدند؛ چون توانستند نیروها و بدنۀ اصلی نظام و حاکمیت افغانستان را به زعم خودشان از صحنه بیرون بکشند.

 

خلیل رومان: در همین راستا اگر به شما پیشنهاد شده باشد یا پیشنهاد شود که در شمال به نوعی حاکمیت را بدست بگیرید که گویا خدای‌ناخواسته تجزیه افغانستان مطرح باشد، با توجه به سابقه و نقش‌تان در جهاد و مقاومت، در ادارۀ موقت و انتقالی، جواب شما در این مورد چه بوده است یا چه می‌باشد؟

 

مارشال فهیم: اعتقاد و باور من این است که افغانستان، خانۀ مشترک مردمان آن است. این باور جزء وجود و جزء خاصیت‌های وجودی ما است. این کشور به‌حیث یک میراث گران‌بها به همه مردم افغانستان تعلق دارد، نباید در آن کوچک‌ترین اختلاف و کشمکش  وجود داشته باشد. برای من و همه همراهانم ریگ‌های ارزگان، پکتیا، پکتیکا، دایکندی، قندهار و هرات مانند لعل بدخشان ارزش دارد. هر وجب خاکم برایم ارزش مساوی دارد. من خود را فرزند این خاک می‌دانم، نه مربوط به یک محل مشخص آن.

نیت‌هایی وجود داشت. برداشتی که در گذشته از روی کتاب‌ها کرده بودم، آن‌قدر به آن باور نداشتم، اما زمانی که شخصاً خود به‌حیث یک طرف مسوول بودم. وقتی که آمرصاحب شهید شد، من جانشین‌شان شدم، وزارت دفاع به‌دوشم بود. مبارزه در برابر تروریسم آغاز شد، چیزهای را دریافتم که تصمیم‌گیرنده مراجع کلان و قدرت‌های بزرگ می‌باشند. مردم افغانستان اصلاً تصمیم‌گیرنده نبوده‌اند. مخصوصاً در ابتدا پیش از این ‌که جنگ در برابر تروریسم آغازشود، دید و وادیدهای بین سران امریکایی و روس و کشورهای منطقه صورت گرفته بود. ما از توصیه‌ها و نظریات‌شان درک کردیم که آن‌ها به بسیار خوبی راضی اند که افغانستان تقسیم شود. یک قسمت آن تحت نفوذ پاکستان و قسمت دیگر تحت نفوذ کشورهای شمال افغانستان باشد. در حالی ‌که این امر به هیچ  صورت درخورِ مردم افغانستان نیست و به‌خیر مردم افغانستان نمی‌باشد. تجزیۀ افغانستان که به هیچ صورت و به هیچ قیمت ما خواهان آن نبوده‌ایم و نیستیم. برعلاوه در برابر فکر تجزیه و تجزیه‌طلبی و تبلیغاتی که در برابر شماری از چهره‌ها در این رابطه می‌شود، ایستاده‌گی کرده‌ایم؛ از این افکار با حرص و ولع نفرت داریم. اما این جدا از طرح سیستم‌ها و نظام‌های علمی و فلسفی مثلاً فدراسیون یا انتخابی بودن والی‌ها یا نظام پارلمانی است. همۀ این‌ها قابل بحث و تعمق اند. زمانی‌ که اساسات ملی افغانستان کاملاً پا برجا باشد، کشور دارای اردوی ملی باشد، سرحدات آن آسیب‌پذیر نباشد، مردم از لحاظ فکری آماده باشند، همۀ این‌ها شرایط و زمینه‌ها اند. در آن وقت می‌توان در بارۀ هر یک از طرح‌ها بحث‌هایی را انجام داد، اما در حالت فعلی افغانستان که کشور در بحران‌ها غرق است، طرح شمال و جنوب زهری‌ست برای هر شهروند افغانستان، هر وطن دوست و هر کسی ‌که کوچک‌ترین احساس نیک به کشور دارد. به فکر این سمت و آن سمت شدن هیچ درد این ملت را مداوا نمی‌کند.

ما می‌گوییم، افغانستان خانۀ مشترک و مال مشترک همه مردم افغانستان است. اگر خوبی می‌آید به همه مردم افغانستان تعلق دارد و اگرسختی هم است همه به آن شریک باشند که احساس هم‌وطنی و یک‌وطنی را از دست نداده باشند.

 

خلیل رومان: چند سوال در مورد جبهۀ متحد ملی که شما یکی از رهبران برجستۀ آن هستید. وجوه اختلاف جبهه با دولت و حکومت افغانستان به‌طور خلاصه در چه‌ها متمرکز است؟

 

مارشال فهیم: زمانی ‌که دولت افغانستان به‌حیث یک اساس در حرکت شد؛ آقای کرزی به اصطلاح یک‌جانبه و تک‌روانه حرکت کرد و همۀ مردم مخصوصاً جانب مجاهدین و سایر نیروهای ملی-مترقی را نادیده گرفت و تنقیص‌های تشکیلاتی موج‌وار به‌وجود آمد، دی‌.دی.‌آر صورت گرفت و از طرفی هم دشمنان افغانستان به سربازگیری شروع کردند، فضا طوری آمد که یک نوع ناامیدی در وجود همه مستولی شده بود. این پندار به‌وجود آمد که دولت یک‌طرفه و یک‌جانبه در حرکت شده است. من از این بیشتر تبصره نمی‌کنم. مردم به یک جایگاه و آدرس دیگری نیاز داشتند که لااقل به ندای آنان پاسخ گوید. من برای ساختن جبهه اصرار کردم. در ابتدا چندین‌بار با آقای کرزی مطرح کردم که فضایی را که به‌وجود آورده‌اید، ایجاب می‌کند تا جبهه ایجاد شود. چه خوب است که شما پیش‌گام شوید. از این طرح استقبال می‌کرد و آن را خوب تلقی می‌نمود و صحبت بالای آن را به امروز و فردا موکول می‌کرد. ما تلاش کردیم، در زمانی که مخالفین مسلح از مردم سربازگیری می‌کردند، مردمی که ناامید شده بودند، جایگاه دومی برای‌شان وجود نداشت. ناگزیر همه برای حل عقده‌های خود به آنان مراجعه می‌کردند. لذا ما با سرعت تلاش کردیم و مجمع بزرگی را با اشتراک شخصیت‌های کلان ساختیم. بدین‌ترتیب به مردم یک اطمینان داده شد.

در مورد اختلافات باید بگویم که ما با تجربه دریافتیم که سیستم موجود کارآمد نیست. لذا پیشنهادهای اصلاحی به دولت دادیم و در برنامه‌یی خود گفتیم که بر اساس تعدیل قانون اساسی نظام ریاستی به نظام پارلمانی تبدیل شود، تقسیم قدرت صورت بگیرد تا همه مردم خود را در قدرت سهیم بدانند. این‌ها خواست جبهۀ ملی اند که دولت را برآشفته ساخت و در برابر آن به تبلیغات پرداخت.

شما ببینید، اگر در پکتیا والی توسط مردم انتخاب شده باشد، یقین دارم که در کارهای ولایت همکاری می‌کنند. همین‌طور در جوزجان در همه ولایات. در این‌صورت درعین حال که قدرت مرکزی می‌شود، مردمی هم می‌شود. والی‌ها در چوکات قانون صلاحیت دارند و از طرف مردم انتخاب می‌شوند. این به مفهوم فدرالیسم یا مرکزگریزی نیست.

یا چندین کاندیدا از طرف مردم می‌باشد، بهترین آن‌ها به عنوان رییس‌جمهور برگزیده می‌شود. درست نیست، کسی که در بین مردم خودش رفته نمی‌تواند، در آنجا پایگاه مردمی ندارد، بالای یک ولایت دیگری حاکم گردانیده شود و شخصیت‌های خودشان از صحنه دور باشند.

 

خلیل رومان: طوری ‌که گفته می‌شود، آقای کرزی از سال‌ها به این‌طرف روابط و مذاکراتی با طالبان دارد و شاید به مفاهمه بیانجامد. تا مدتی جبهه یا حداقل شخصیت‌هایی در جبهه کماکان به مخالفت‌شان با طالبان ادامه می‌دادند، ولی در این اواخر دیده می‌شود که یک نوع مسابقه و پیش‌دستی در داشتن مذاکره و رابطه با طالبان صورت گرفت. بعضی از شخصیت‌های جبهه اعلام کردند که تماس‌هایی با طالبان دارند و به‌زودی نتیجه خواهد داد. فکر نمی‌کنید که این امر خود یک نیرنگ سیاسی پاکستان باشد که طالبان را به شکلی از اشکال مطرح کردند، قوی ساختند و برعکس نیروهای سیاسی دولت را به جان هم انداختند و اکنون می‌خواهند در این مسابقه از هم‌دیگر سبقت کنند؟ آیا ارتباط با طالبان و یا مبالغه‌ها دربارۀ آن، راه حل تمام مشکلات افغانستان است؟ استفادۀ ابزاری برای ترساندن طرف مقابل است؟ یا هم‌سویی با فضای به‌وجود آمده در بیرون از کشور؟

 

مارشال فهیم: به نظر من، راه حل تمام مشکلات افغانستان مذاکره و یک تفاهم کلان است. یک اتفاق کلان است. نظر من راجع به انتخابات هم همین است که سوال می‌شود، آیا به‌راه می‌افتد یا نه. پاسخ من این بود که برنده شدن در انتخابات مشکل کشور را حل نمی‌کند. یک تفاهم ملی، یک اتفاق همگانی می‌تواند این مشکل را حل کند. در این‌صورت شخص منتخب با یک اتفاق کلان می‌تواند کاری را از پیش برد. قضیۀ افغانستان  به مذاکره ضرورت دارد و حتا اگر یک نفر هم از دایرۀ آن بیرون بماند، جنجال در کشور باقی خواهد ماند.

در مورد مذاکره باطالبان، باید نخست بدانیم طالب کیست، من یک روز در نظریاتم به آقای کرزی گفتم که در جهان سازمانی به‌نام القاعده وجود دارد که اعضای افغانی آن را طالب می‌نامند. آن‌ها از دو گروه متشکل اند. گروهی که سرشناس بودند؛ قوماندانان بودند، براساس مصلحت‌های منطقه‌یی و قومی به آن‌ها پیوستند. با این‌ها ممکن است تفاهم شود و بر اساس اهداف ملی و کلان افغانستان می‌توانند شامل پروسۀ صلح و سازنده‌گی شوند. یک گروه که مستقیماً با القاعده در ارتباط اند، مخصوصاً رهبری طالبان سرمویی کمتر از تمامیت سلطه شان چیزی را نمی‌خواهند. ملاعمر عملاً اعلام نکرده که به مذاکره آماده است، نه به آقای کرزی و نه به جبهۀ ملی. آن‌ها می‌گویند، ملاعمر امیرالمومنین است، به بیعت مردم قانع می‌شوند نه به چیزی کمتر از آن. بدین لحاظ ما با طالبان میانه‌رو و مصلحت‌بین که هم آقای کرزی با آن‌ها تماس دارد و هم ما با ایشان مذاکره داریم. اما، برداشت شما بسیار قوی است. این یک بازی است که پاکستان به‌راه انداخته است، همین گروه‌ها هم در حد خودشان به فکر بازی کردن هستند. به فکر این‌که از ما چه نفعی را می‌توانند ببرند. هر کس که به فکر آن باشد تا از وجود طالبان در اثر مذاکره بدون پذیرش اساسات و قواعد ملی افغانستان، مانند قانون اساسی و چارچوب‌های ملی نفع می‌برد، شاید تصور نادرست باشد؛ اما تفاهم وجود دارد. این خوب است، من هم صحبت دارم. با همان منابع که آقای کرزی صحبت دارد، من هم رابطه دارم. خود آقای کرزی هم بدین باور است که طالبان به هیچ صورت به شکل دسته‌جمعی از طریق مذاکره به افغانستان نمی‌آیند. اگر بیایند و به ارزش‌های مردم معتقد شوند و هم‌سو با آن در حرکت شوند، مشکلی باقی نمی‌ماند.

 

خلیل رومان: از توضیحات شما و از اظهارات سخنگوی جبهۀ ملی معلوم می‌شود که دیگر جبهه راه خود را از راه دولت جداکرده است. یعنی با حفظ این‌که ما نظام انتخابی آوردیم و جناب شما هم در آن نقش داشتید، افغانستان هم استقبال می‌کند که در نفس خود نظام انتخابی به‌خاطری خوب است که ما از یک سیطرۀ سی ‌سال و چهل ‌سال و چهل‌وپنج‌ سال خلاص شدیم. فکر نمی‌کنید که اگر جبهۀ ملی حمایت خود را از آقای کرزی بگیرد، اوضاع به‌گونۀ دیگری تحول خواهد کرد؟

 

مارشال فهیم: در بارۀ انتخابات، ما بدین باور هستیم که در افغانستان انتخابات یک دست‌آورد است. اگر این پروسه را حذف کنیم  در حکم باز گشت به شش، هفت سال قبل است. یعنی تقریباً هیچ است. زحمت‌هایی که ما و دنیا کشیده‌ایم و استقبالی که از آن شده است همه هدر می‌روند. هم جبهۀ ملی و هم دولت به اصل انتخابات باور دارند. از طرف دیگر، ما فکر می‌کنیم که نقاط برجستۀ اعلام‌شده در برنامۀ جبهۀ ملی این است که اگر جبهۀ ملی در نتیجۀ انتخابات برنده شود، زمینه را برای تعدیل قانون اساسی دربارۀ ایجاد نظام پارلمانی و انتخابی‌شدن والی‌ها مساعد می‌کند. جبهۀ ملی چنین تصریح نکرده است که راه خود را از انتخابات جدا خواهد کرد. خواهش ما از دولت‌مردان و سیاست‌مداران افغانستان و هم از جامعۀ جهانی که کشور را حمایت و پشتیبانی می‌کنند این است که در پروسۀ انتخابات سکته‌گی وارد نشود. باور و تصمیم جبهۀ ملی این است که کاندیدای واحد خود را خواهند داشت.

شاید آقای کرزی کاندیدا باشد. کسانی دیگری که سر و صدای‌شان بلند است، کاندیدا خواهند شد و کسانی دیگری که هنوز اعلام نکرده‌اند، شاید شامل  پروسه شوند. هر کس حق دارد خود را نامزد کند. ولی جبهۀ ملی کاندیدای واحد خواهد داشت؛ اما به خاطر مصالح ملی و کلان افغانستان -البته این نظر شخصی من است- کاندیدای واحد خواهیم داشت. یقین داریم که طبق ارزیابی‌های‌ ما، پیروز خواهیم شد. «کل حزب بمالدیهم فرحون»، هر کس هر چه دست‌آورد دارد به آن می‌بالد. محاسبۀ ‌‌ما این است که پیروز خواهیم شد. با ضعف‌هایی که دولت آقای کرزی دارد، با ناتوانی‌هایی که وجود دارد، با مخالفت‌هایی که هست، با حالتی  که در جنوب کشور است، امتحان شش ‌ساله و غیره در مجموع همۀ این‌ها جمع می‌شوند و نتیجه این است که افغانستان یک جامعۀ اسلامی است و مردم بدین باور اند که چهره‌های ملی و جهادی باید شخصیت‌های مطرح شوند و خود را معتقد می‌دانند که کارشان در آیندۀ کشور نتیجه می‌دهد، افغانستان را از این بحران‌ها بیرون می‌کنند. ما مطمین هستیم که در انتخابات یک نامزد واحد داشته باشیم و برنده شویم. ولی من شخصاً بدین باورم، زمانی ‌که آقای کرزی برنده شد و ما را حذف کرد، نتوانست که امروز یک حکومت کلان در کشور بسازد. فعلاً دست‌آوردی وجود ندارد، جز این‌که کشور را بحران‌ها تهدید می‌کند. دولت فراگیر ایجاد کرده نتوانستند. اگر فردا ما برنده شویم و جناح‌های دیگر حضور نداشته باشند، حتا جناحی که امروز در صحنه است، اگر حضور نداشته باشد، باز هم یک نقیصه است. بناً تکرار می‌کنم که نظر شخصی من این‌ست که هم طرف دولت و هم طرف‌های که کاندیدا دارند، هم جبهۀ ملی باید به اتفاق ملی به یک نتیجه برسند. اولویت‌های ملی را تثبیت و تشخیص کنند و بعد به طرف تعیین زعامت سیاسی بروند. در این صورت مشکل افغانستان حل خواهد شد؛ اما به این شکل تنش‌ها زیاد می‌شود. هر گروپی که برنده شود، گروپ دیگر ولو که خُرد باشد یا کلان به مخالفت خود ادامه خواهد.

 

خلیل رومان: جناب مارشال صاحب؛ شما آگاهی دارید که انجمن فکری برشنا شش-هفت ماه قبل ایجاد شده است. این انجمن مبلغ و انعکاس‌دهندۀ افکار ملی است که از منافع و مصالح علیای افغانستان نماینده‌گی می‌کند. سراپای صحبت‌های شما هم در همین محور بود که منافع ملی و مصالح ملی برای شما ارزش بالاتر از هر چیز است. اگر روزی این انجمن از شما دعوت کند که روی تثبیت مولفه‌های منافع و مصالح ملی با هم مشترکاً کار کنیم و از تجارب و نظریات شما مستفید شوند و پیشنهادات و نظریاتی برای شما داشته باشند، موضع‌گیری شما چه خواهد بود؟

 

مارشال فهیم: نه‌تنها انجمن فکری برشنا، بلکه انجمن‌های زیاد ایجاد مفکوره‌ها، توحید مولفه‌های هم‌سو و نزدیک با هم کار کنند و بلاخره در افغانستان به یک مجمع کلان ملی پاس‌دار و علم‌بردار منافع و مصالح علیای کشور مبدل شوند. این کار بسیار خوب است، من از آن استقبال می‌کنم.

ما به هیچ ‌صورت در وطن خود تماشابین نیستیم. ما مراقب اوضاع و احوال کشور هستیم. سرنوشت شخص‌ما، یک یتیم یا بیوه زن، خُرد و بزرگ این کشور مشترک است. اعتقاد ما این است. به عنوان مارشال، جایگاه اجتماعی‌یی که دارم، ایجاب می‌کند روی همه مصالح کشور فکر کنم. هر چیزی ‌که به خیر کشور باشد و یک‌جانبه نباشد، ما آماده هستیم که با آن همکاری کنیم. البته باید تفاهمی به‌وجود آید و به اصطلاح قناعت‌هایی ایجاد شود.

 

خلیل رومان: تشکر مارشال صاحب؛ حال که در خانه هستید و فرصت خوبی برای یک ارزیابی پیدا کرده‌اید، جریان کارتان‌ را در حکومت‌های دورۀ اول مجاهدین یا ادارۀ موقت چگونه ارزش‌یابی کرده‌اید. چه فکر می‌کنید اگر بار دیگر شروع کنید، کدام کارها را نمی‌کنید و کدام‌های آن را بیشتر انجام می‌دهید؟

 

مارشال فهیم: در این شکی نیست که هر روز زنده‌گی یک تجربۀ جدید است. به قول معروف، گذشت روزگاز آموزگار بزرگ است. از دورۀ کارهایم در حکومت مجاهدین و حکومت‌های قبل از آن، مطالعه و دریافت من این است که نقطۀ مشترک ضعیف در همه حکومت‌ها و همچنان تاحال، این است که در افغانستان در هیچ حکومتی تنوع افکار و سلیقه‌ها از اقوام مختلف و اقشارمختلف مدنظر گرفته نشده است. این ضعف تا به حال ادامه دارد. در حکومت‌های داکتر نجیب الله، مجاهدین، طالبان و حکومت فعلی، همه این نکته مشترک ضعف بوده است. کشور عقب مانده و سنتی است. تعصب هنوز در خُرد و کلان کشور اوج کامل خود را دارد.

هیچ‌کس نمی‌تواند، بطور یک‌جانبه به ادارۀ معقول کشور موفق شود. اگر در دورۀ حکومت استاد برهان‌الدین ربانی یک حکومت وسیع‌البنیاد و گسترده به‌وجود می‌آمد، سعۀ صدر می‌بود و با سینۀ باز همه مردم افغانستان در آن سهیم می‌شد، یقین دارم مشکل به این سرحد نمی‌کشید. دورۀ طالبان نیز همین‌طور بود، جز طالب نیروی دیگری را مجال ندادند. امروز نیز جز آقای کرزی و کارمندان وی که از تعداد انگشتان دست زیاد نمی‌شوند، دیگران در صحنه نیستند. امروز این یک نقیصه است. من این موضوع را دیروز نقیصه می‌دانستم، امروز هم می‌دانم و در آینده هم اگر کسی به همان شیوه پیش برود، نمی‌تواند به سرمنزل مقصود برسد.

 

خلیل رومان: مارشال صاحب! به عنوان حُسن‌ختام این صحبت ضمن تشکر می‌خواهم خود شما بیانی داشته باشید. ترجیح می‌دهم از فلسفه، عرفان و تمثیل مولای بزرگ باشد.

 

مارشال فهیم: به ارتباط موضوعاتی که بحث شد و شما در بارۀ آرمان‌ها و افسوس‌ها جمع‌بندی و ارزیابی تجربه‌ها و کامیابی‌ها و ناکامی گفتید، بدون شک آرزوهایی مانده است و تحقق نیافت. البته عوامل آن هم زیاد است. همه چیز طبق آرزو پیش نمی‌رود. ابیات مولانا فعلاً در ذهنم آماده نیست، اما متناسب به وضعیت کنونی غزل یکی از جوانان روشنفکر و مجاهد بدخشان به‌یادم آمد، برای‌تان می‌خوانم:

دل خون گریست، قصۀ دل ناشنیده ماند

نجوای دل به گوش فلک نارسیده ماند

آهنگ آستان حرم داشت مرغ دل

در بادیه به خاک هوس‌ها تپیده ماند

شهباز آرزو ز افق‌های بیکران

شهپر شکسته در دل هستی خزیده ماند

صاحب‌دلی نبود که داند طریق مهر

اشک نیاز بر رُخ «سامع»* چکیده ماند

 

*سامع شاعر شعر بالا