بسمالله الرحمن الرحیم. حضار ارجمند، یاران، همفکران و ارادتمندان مارشال بزرگ و فقید افغانستان!
بسیار خوشحال استم که امروز میتوانم چند کلمه در رابطه به مارشال صاحب که عمری را برای نجات افغانستان و برای ایجاد نظام نوین در کشور کار کرد خدمت شما باشم.
زمانی که برای من خبر داده شد که یکی از سخنرانان محفل استم، خوشحال شدم و با توجه به این که خیلی مصروف بودم، باز هم ترجیح دادم که در این محفل خاطره یا برداشت خود را از مارشال فهیم برای شما بگویم.
تقوا یک موضوع بسیار جدی است برای زندهگی فردی، برای زندهگی خانوادهگی، برای بودن در اجتماع، در قدرت، برای حکام، کسانی که در جامعه تأثیر گذار اند و حکمروایی دارند، حکمروایی به معنای این که ارگ در اختیارش است، وزارت در اختیارش است، یا عالم دین است که افکار و عواطف دینی مردم در اختیارش است، یا روشنفکر است جوانان راهی را که میخواهند برای خود باز کنند، در اختیارش است. اینها اهرمهای قدرت استند و در تمام این زمینهها تقوا بسیار مهم است.
یکی تقوای فردی است که یک انسان نماز میخواند، روزه میگیرد و زکات میدهد، ادب مراعات میکند، انسان فرهیخته است، انسان باادب و بیآزار و در واقع دلنشین برای دیگران است که این همه چیزها که یاد کردیم شامل یک نوع تقوا است.
نوع دیگر تقوا، تقوای سیاسی است آنچه که سیاستمداران را نسبت به همدیگر برجسته میسازد، آنچه که یک کشور و یک ملت را بهطرف روشنایی و آبادانی میتواند سوق دهد. انسانهای سیاستمدار قدرتمند بیتقوای سیاسی ولو با تقوای فردی بیش از آنکه جامعه را آباد کند، جامعه را به سرگردانی و قهقرا و به سقوط میکشاند. در کشورهایی که جنگ، بینظامی و بحران را تجربه میکنند مثل افغانستان نقش شخصیتها برجسته میشود، شخصیتهای جهادی، شخصیتهای دوران مقاومت، هنوز هم که پانزده سال است برای تحکیم نظام میخواهیم کار کنیم، شعاع وجودی و تأثیرگذاری شخصیتهای برخاسته از بحران و جنگ در افغانستان فضای سیاسی افغانستان را در اختیار خود دارند.
شرایط امروز ما هم فاصلۀ آنچنانی با دیروز ما ندارد، معیارهای سازندهگی بهوجود نیامد و حتا بعضی از معیارهای امیدوارکننده رو به ضعف، سستی، رخوت و حتا اضمحلال رفت.
مارشال فهیم در دوران جهاد، جهاد کرد و در دوران مقاومت نگذاشت که افغانستان به سمت بلعیده شدن کشوری برود که خیال خام کرده بود و نگذاشت سیاهی و جهل افغانستان را در سیطرۀ خود بگیرد. این دو برهه را با تمام تلاش سپری کرد. برهۀ بعدی یعنی دروان سازندهگی که کاملاً متفاوت بود، معیارها، دانش و همهاش با دوران جنگ متفاوت بود، سیاستمداران شاید زیاد حرف بزنند که برایشان آسان است، اما سکوتکردن به نفع ساختن مملکت و به نفع آبادی مردم برای سیاستمدارها کار بسیار سخت است.
به یاد دارم زمانی که مارشال افغانستان در حاشیۀ قدرت بود بسیار مقبول در خانه نشست و سکوت کرد. میبینیم زمانی که شماری از شخصیتها که در خانه مینشیند، بیتاب میشود. خودم در وزارت اطلاعات و فرهنگ معین نشراتی بودم، رییس دفتر مارشال صاحب مدیر اعتبار برایم زنگ زد و گفت که شما را مارشال صاحب خواسته، یک بار بیایید. زمانی که من خدمتشان رفتم دیدم که تنها به دفتر نشسته است، وقتی که وارد شدم بلند شد و دستم را گرفت و در حالی که من با حال و هوای دیگر رفته بودم که شاید مارشال کشور کدام هدایتی، شکایتی و یا انتقادی دارد در حالی که وزارت اطلاعات و فرهنگ تلویزیون و رادیو و رسانههای چاپی داشت و مسائل دیگر که طبق معمول برای این بابتها ما را میخواست، مرا با صمیمیت برای نشستن در کنار خود دعوت کرد و در کنارش نشستم و گفت که چه مدتی میشود در این وزارت کار میکنی؟ گفتم که این مدت، گفت که در همین فاصلۀ زمانی که در وزارت اطلاعات و فرهنگ کار میکردی من همیشه حرفهایت را گوش میکردم، به این تصمیم رسیدم که تو باید به کابینۀ افغانستان بیایی. برایم بسیار خوشآیند بود، زیرا اولاً من خودم بهخاطر این کار خدمتشان نرفته بودم و در عین زمان، هیچ فکری برای بالا رفتن نداشتم. در دورانی که در وزارت اطلاعات و فرهنگ کار میکردم، گذر زمان را متوجه نشدم. چرا که این کار بسیار برایم خوشآیند بود و شماری از دوستان در این محفل میدانند که چطور در آنجا زندهگی کردیم.
تصمیم مارشال فهیم حکایت از این دارد که او در بند بعضی از مسائل که به دیگران مهم است و افغانستان را نمیگذارد که گام به پیش بگذارد نبود. صحبتهایی داشت که جنگ و مقاومت کردیم، در این مدتها خدمت کردیم، اشتباهاتی هم داشتیم، کارهای خوب کردیم و در عین حال، کارهای بدی هم شاید از ما سر زده باشد ولی حالا رسیدیم بهجایی که باید افغانستان را آباد کنیم. گفت که جهاد برای آباد کردن نبود، بلکه برای دفاع از افغانستان و مردم ما بود، همچنان مقاومت برای دفاع بود، ولی اکنون باید برای آبادکردن این کشور کار کنیم. برایم گفت که معیار به کار کردن نزد من فقط آن چیزهایی است که الله متعال در آخرت از من میپرسد، در بند چیز دیگر نیستم. به این خاطر برای من مهم است که شما باید به کابینۀ افغانستان بیایید.
مارشال فهیم را خداوند مغفرت کند که فوقالعاده در وضعیت آن روز افغانستان برای تحکیم و ثبات، وحدت ملی کشور کار کرد، با توجه به این که آسان از حرفش نمیگذشت که این قاطعیت یکی از ویژهگیهایش به حساب میآید، همه میدانند زمانی که مارشال چیزی را میگفت از آن عقبنشینی نمیکرد. وقتی که پای مصلحت ملی و وحدت ملی به میان میآمد، بسیار آرام میشد.
سه یا چهار روز پس از وفات مارشال صاحب در نشستی در سازمان ملل در اتریش در ویانا شرکت کردم که در حاشیۀ آن نشست اتحادیۀ اروپا مجلسی داشتند از من خواسته شده بود تا وضعیت افغانستان را تشریح کنم، فکر میکنم حدود بیستوهشت سفیر در مجلس خصوصی برای من به نوبت پشت مایک تسلیت تقدیم کرد و تمام سفرای کشورهای مطرح مانند امریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان…، یک جمله را برای من میگفتند، مرگ مارشال فقید را که در دوران جنگ از افغانستان دفاع کرد و در دوران دموکراسی برای آبادی در افغانستان کار کرد برای شما تسلیت میگویم که این مساله ارزش و جایگاه او را در سطح جهان نشان میدهد.
مارشال فهیم واقعاً در فکر آن بود که افغانستان و مردمش باید صاحب عزت شود. او در مسائل سیاسی سرگردان نبود، اینطور نبود که اگر شما یک موضوع سیاسی را مطرح میکردید و او سی نفر مشاور را میخواست و فکر میکرد و اینطرف و آنطرف میکرد و مجامله میکرد، نه! این حرفها نبود؛ اگر شما حادترین مساله را به مارشال افغانستان میگفتید بهطور عاجل نظر خود را بیان میکرد و در کابینه هم بسیار کوتاه و جدی نظر میداد. با این حساب رحلت مارشال صاحب برای افغانستان یک فاجعه بود و امروز نبودش احساس میشود.
آرزومند استم که شخصیتهای سیاسی این کشور اعم از کسانی که در حکومت استند و چه کسانی که در بیرون از حکومت افغانستان نقش سیاسی دارند، تأثیرگذار استند برای عزت ملت و خاکشان سیاست کنند. درست است که سیاست کردن در کشور کار سختیست. کشوری که ابتداییترین نیازمندیهای خود را از کشورهای دیگر تأمین میکند. باید بین استقلال، عزت و کمک گرفتن توازن مقبولی را برقرار کنند که مارشال فهیم این کار را میکرد. کمک گرفتن از کشورهای کمککننده به افغانستان بهمعنای پامال کردن عزت مردم این کشور نباید باشد.
موضوع دیگری که در این کشور مهم است، بخش عظیمی از اشتراککنندهها در این مجلس جوانان است، در کشورهای بحرانی و جهان سومی سیاستمداران میتوانند بیشتر به افکار عامه اشراف کنند و اینها را مثل اقیانوس که کشتی را اینطرف و آنطرف میکشاند این نقش را باید داشته باشند. در کشورهایی که دارای زیربنا استند، بهثبات رسیدهاند و آگاهی عامه صورت گرفته به سواد و فهم و اندیشه پای سنگ برایش برقرار شده است افکار عامه سیاستمدارها را بیلانس میکند و تحت تأثیر قرار میدهد.
یکی از مشکلات امروزما در کشور این است که سیاستمدارها میتوانند افکار عامه را به سمتهایی که دلشان میخواهد برانند و بیرحمانه برانند، با توجه به منافع شخصی برانند، با توجه به منافع قومی رانند و مصلحت علیا و بزرگ افغانستان قربانی شود، فراموش شود و در نتیجه این شود که ما هر چه تلاش کنیم رنگزردی مردم کشور کم نشود و از بین نرود.
اگر ما بحثهای قومی را مطرح میکنیم، در نهایت اینها را بلوکه کنیم بهسمت وحدت ملی که عزت جمعی مردم افغانستان را به پا کند، اگر برای نهاد، برای حزب و یا هر چیز دیگر که میخواهیم کار کنیم همۀ اینها را به سمتی ببریم دسته کنیم قدرت واحد برای افغانستان بسازیم. و الا ما هم کشور و هم به مردم آن خیانت کردیم و نمیتوانیم نزد الله متعال جواب دهیم.
تقوای سیاسی عنصر مفقوده و کمیاب در سیاست افغانستان است. وقتی تقوای سیاسی نبود، همۀ دستآوردها و شهکاریهای یک ملت را به کام نابودی بکشاند. عزتی که جهاد افغانستان خلق کرد، دنیا را تسخیر کرد و به حیرت انداخت، ولی نبود تقوای سیاسی رهبران ما بهجای آن که با عزت جهاد بستر آسایش و برادری پهن کنند، یخنکشیها و کوتاهنظریها و قصاوتها و بدبختیها را به دامن جهاد پاک کردند.
امروز شما انسانهای نفهم، جاهل و بیعزت با مقاومت مردم افغانستان در زیر دلشان درگیر اند. تو چه میخواهی، میخواهی مستعمرۀ این و آن باشی؟ میخواهی عزت افغانستان در دست همسایههایت باشد؟ ما با تمام همسایهها، با تمام کشورها و ملتهای دنیا مانند توتهیی از پیکرۀ جامعۀ انسانی رفتار میکنیم. مربی و معلم ما مولانا است، معلم و مربی ما آن شعر سعدی است که در سر دروازۀ سازمان ملل نوشته شده است که بنی آدم اعضای یکدیگر اند. ما معتقد به این قضیه استیم، اما زیر سلطه نمیرویم و مزدور کسی نمیشویم، عزت خود را نمیفروشیم.
ملتی که در طول تاریخ از ارزشهای دینی دفاع کرد، ملتی که یکروز به فکر زراندوزی و آسایشگری نبود، ملتهای دیگر در فکر این استند که در کجا باغ داشته باشند و در کجا عشرتکده داشته باشند، کدام جزیره را برای رفتن به تفریحهای خود انتخاب کند، ولی این ملت در برابر ستمی ایستاد که در واقع مسیر تاریخ را متفاوت کرد. حالا این ملت هم نمیخواهد که برادری را قربانی کند و هم نمیخواهد مزدور باشد که حق این ملت است.
در زمانی که قبر دستهجمعی در بدخشان کشف شده بود در آنجا بودم و نیز بزرگانی از جهاد افغانستان شرکت داشتند. استاد برهانالدین ربانی و قانونی صاحب سخنرانهای این مجلس بودند و شمار زیاد دیگری هم اشتراک داشتند و در مقابل ما نشسته بودند و در آن محفل گفتم که اگر تقوای جهاد نباشد، عزت بهوجودآمده با خون یک ملت هم سقوط میکند.
حالا هم برای شما بگویم که بیتقوایی سیاسی در افغانستان بیداد میکند و افغانستان در مسیر درست حرکت نمیکند. امیدوارم همانگونه که فرزندان این ملت قربانی میدهند، جان خود را برای این وطن فدا میکنند، ما حداقل توهمات خود را و احساسات بیجا و خودخواهیهای خود را کم بسازیم تا این ملت روزگار بهتری را تجربه کند.
السلام علیکم و رحمتالله و برکاته!
سخنرانی دینمحمد مبارز راشدی، وزیر اسبق مبارزه با مواد مخدر افغانستان در محفلی به مناسبت سومین سالیاد رحلت مارشال محمدقسیم فهیم