دسته‌ها
مقالات

مارشال افغانستان در چگونه شرایطی مسوولیت گرفت؟

ده‌سال پیش در چنین روزی (18 حوت)، قلب تپندۀ حرکت ملی، صلح‌جویانه و سازنده‌گی افغانستان از حرکت باز ایستاد.

محمد قسیم فهیم در شرایطی مسوولیت را به عهده گرفت که: از عمر مقاومت چیزی باقی نمانده بود:

۱- احمدشاه مسعود به عنوان نماد اصلی و ستون فقرات مقاومت به شهادت رسیده بود.

۲- طالبان، القاعده و قوای پاکستانی به هدف تهاجم گسترده علیه ولسوالی‌های شش‌گانۀ ماورای کوکچه در شمال تخار و تصرف راه اکمالاتی بندر آی‌خانم، در تخار و کندز صف‌آرایی فوق‌العاده‌ای را سازمان داده بودند که قرار بود در حیات آمر صاحب این حمله را انجام دهند و بعد از شهادت آمر صاحب این تهاجم قطعی و سرنوشت‌ساز شده بود.

در چنین شرایطی با تصمیمی شجاعانه، درک واقعیت، محاسبۀ توازن قوا، نجات مردم خود از سقوط و اضمحلال، استفاده از موقعیت و حالات به‌وجود آمده و درگیر نشدن با قوای بین‌المللی؛ کار خردمندانه‌یی گرفت و سبب نجات و سپس تحقق بسیاری از مصالح و منافع مردم ما در ظرف بیست سال اخیر گردید.

شماری هر چند تلاش کردند که به‌خاطر حفظ دولت اسلامی مردم ما را دوباره و به تنهایی در مقابل قدرت‌های بزرگ جهانی، اقوام و تشکلات حزبی و قومی بی‌شمار دیگری بجنگانند؛ اما، فهیم‌خان با درایت و کفایت اجازه نداد مردم ما دوباره در این منجلاب‌ها غرق شوند .این عمق درایت، دوراندیشی و تعهد او به خیر، فلاح و منفعت مردم بود.

 

شرح مختصر ماجرا چین بود:

شرایط برای مقاومت ضیق شده بود؛

با سفر آمر صاحب به اروپا، رمق جدیدی به‌وجود آمد؛

قرار شد اردوی ۲۰ هزار نفری تشکیل گردد و مقدمات آن عملاً آغاز گردیده بود.

در این هنگام طالبان و حامیان جهانی و منطقه‌یی‌شان تلاش مضاعف به خرج دادند تا جلو رخنۀ مقاومت در بخشی از جامعۀ جهانی را بگیرند. به همین منظور، قوای بی‌شماری را در کندز و اطراف ولایت تخار تدارک و متمرکز کردند تا با یک هجوم سنگین و برق‌آسا ولسوالی‌ها و مناطق ماورای کوکچه را که پُل اکمالاتی آی‌خانم بین تاجیکستان و ماورای کوکچه نیز در آن واقع بود را تصرف کنند و حیاتی‌ترین راه اکمالاتی را قطع نمایند.

آمر صاحب نیز با درک وخامت اوضاع در حدود ۱۸ صد (۱۸۰۰) نفر را از مجموع کوهدامن، کاپیسا و پروان که پنجشیر نیز بخشی از پروان بود، به عنوان قوای کمکی و پیش‌گیری و مقابلۀ مؤثر در برابر تهاجم گستردۀ قوای طالبان به ماورای کوکچه، فرستاد.

 

به تاریخ‌های شاید ۱۲ – ۱۴ سنبله بود که آمر صاحب شخصاً عملیاتی را به منظور تصرف پوسته‌یی به‌نام «کله‌کته» که خیلی مستحکم و در عین حال، مزاحم بود، رهبری کرد؛ ولی با تأسف با شهید و زخمی شدن تعدادی از مجاهدین، این عملیات ناکام شد و چند روز بعدتر از آن، آمر صاحب به شهادت رسید.

شهادت آمرصاحب طالبان را کاملاً مصمم به اجرای طرح و پلان‌شان در خصوص تصرف این ولسوالی‌ها و در نهایت، ختم مقاومت ساخته بود.

 

از قضاء و حُسن تصادف، حادثۀ یازدهم سپتامبر و انهدام مرکز تجارت جهانی رُخداد و امریکایی‌ها وارد ماجرا شدند.

چون نظم یک قطبی بر جهان حاکم بود، امریکایی‌ها ضمن تهاجم خودشان علیه طالبان، شورای امنیت ، سازمان ملل، قوای ناتو، قوای ایتلاف و قوای آیساف را نیز به نوبت و پشت سر هم به‌دنبال خود در افغانستان کشانیدند. این همان شری بود که ظاهراً به خیر ما تمام شد؛ هم ما از سقوط نجات پیدا کردیم و هم طالبان سقوط کردند و از صحنه رفتند.

 

این امر منجر به شکل‌گیری فصل جدید یا در واقع، شکل‌دهی فصل جدید شد که مبتنی بر آن پیشاپیش قطع‌نامۀ الزامی ۱۳۷۸ شورای امنیت برای تشکیل ادارۀ موقت و باالطبع الغای ادارۀ قبلی (دولت اسلامی) صادر گردید .

در مجموع به‌خاطر شکل دادن وضعیت جدید و رسیدن به انتخابات، سه قطع‌نامۀ الزامی و مسلسل را شورای امنیت و سازمان ملل پشت سر هم به شرح زیر صادر کرد:

۱ – قطع‌نامۀ الزامی ۱۳۷۳ در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۱  که به اتفاق آراء، جواز حملۀ امریکا و ایتلاف جهانی علیه تروریسم به افغانستان را صادر کرد که مطابق آن حمله به رهبری امریکا صورت گرفت.

۲ – قطع‌نامهٔ الزامی ۱۳۷۸ به تاریخ ۱۴ نوامبر به اتفاق آراء، انتقال قدرت سیاسی از دولت اسلامی به ادارهٔ موقت را برای افغانستان صادر کرد که مبتنی بر آن جلسۀ بُن صورت گرفت و میکانیسم‌های تطبیق آن را به تصویب رسانید.

 

۳ – قطع‌نامۀ الزامی۱۳۸۶به تاریخ۲۰ دسمبر ۲۰۰۱ دایر و به اتفاق آرا جواز حضور نیروی حافظ صلح بین‌المللی (ISAF) را برای حفاظت از انتقال قدرت، حفظ امنیت، امنیت پروسه‌های عملی تا استقرار نهادهای ملی در افغانستان را صادر کردند.

 

با گشوده شدن فصل جدید و آمدن ادارۀ موقت، ایتلافی که قبلاً از جریان‌های متخاصم زیر عنوان «جبهۀ متحد اسلامی برای نجات افغانستان» شکل گرفته بود از هم پاشید و هر جریانی  متاسفانه مسیر مستقل خود را پیمودند.

 

با آن که مساعی فشرده و پیوسته‌یی جهت اصلاح مسودۀ قانون اساسی، اعتراض به ۵۷ ماده و بالاخص فصل ریاست‌جمهوری، صلاحیت‌های رییس‌جمهور، تعریف نشدن صلاحیت معاونین، ضرورت به استعفای رییس‌جمهوری که برای بار دوم خود را کاندیدا می‌کند و مخالفت با ریاستی بودن نظام، به خرج داده شد و شخصاً این ملاحظات را تنظیم و با جمعی از هم‌فکران ما به بزرگان و مسوولین گوش‌زد کردیم، ولی متاسفانه به دلیل از هم‌پاشیده‌گی اضلاع جبهۀ متحد، این مساعی به ثمر نرسید .اما برای جبران این نقیصه تلاش به خرج داده شد که در نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری، از آدرس جبهۀ مقاومت، کاندیدایی مطرح شود و با احراز صلاحیت ریاست‌جمهوری، از تمامی آن صلاحیت‌های متمرکز ریاست‌جمهوری به نفع اهداف جبهه و منافع مردم استفاده گردد.

محمدیونس قانونی بحیث کاندیدا، از این آدر س وارد کاروزار انتخاباتی شد؛ اما متاسفانه بخش‌های بزرگی از اضلاع مقاومت و نیز شخصیت‌های نام‌دار و گُم‌نام دیگری از همین حوزه، وارد فاز معامله شدند که یا خود کاندیدای مزاحمتی جهت ضربه زدن به جریان اقتدارطلب شدند و یا بحیث معاون و حامی در کنار حامد کرزی قرار گرفتند و جریان اقتدار طلب را  تنها گذاشتند.

در نتیجه با وصف داشتن اکثریت آراء، جریان اقتدار طلب جبهۀ متحد با طراحی مارشال فهیم و کاندیداتوری محمدیونس قانونی، در برابر جعل و تزویرِ سازمان یافته و توطئۀ سوق دوبارۀ مردم ما به سنگرهای جنگ و قرار گرفتن در برابر افکار ملی، جهانی و قوای بین‌المللی قرار گرفت و برنده‌گی و پیروزی‌اش را جامعۀ جهانی، در تبانی با حلقات داخلی و خودی، انکار کرد و نپذیرفت.

به دلیل پراکنده‌گی اضلاع و شخصیت‌های جریان مقاومت از یک‌طرف و موقع دادن به شخصیت‌هایی که وارد معامله شده بودند از طرفی دیگر، در برابر تقلب ایستاده‌گی صورت نگرفت و انتظار برده شد که شرکای قدرت آقای کرزی و اقتدار جدید مصدر خدمت و مورد حمایت قرار گیرند و لذا از تقابل خشن صرف‌نظر صورت گرفت.

در عوض، از جریان‌های معامله‌گر و حامی کرزی حمایت صورت گرفت تا در طرح برنامه‌ها مغلوب کرزی نشوند، ولی متأسفانه به آن انتظارات نرسیدیم! اما  در مجموع با وصف همه کم‌بودها و نقایص دست‌آوردهای کلانی داشتیم.

اما بعد از ارتحال مارشال، توطئه‌های جدید، پلان سپردن قدرت به مهرۀ اصلی غنی، بیرون کردن قوم تاجیک از معادلۀ اصلی قدرت و نهاد ریاست‌جمهوری و در تحولات اخیر جوان‌سازی‌ها، تفرقه‌افکنی‌ها بین اقوام، خانواده‌ها، بین زن و مرد بین پیر و جوان، بین مسلمان و سکولر، بین مجاهد و غیر مجاهد و… وضعیت مردم ما سیر قهقرایی به خود گرفت و آنچه که مارشال از آن درهراس بود، تحمیل مجدد جنگ بر مردم ما بود و باتمام توان تلاش کرد که جنگ از مردم و مناطق ما دور نگه‌داشته شود، ولی متأسفانه در نبود و در غیاب‌شان دشمنان موفق شدند این جنگ را بر مردم و سرزمین ما تحمیل کنند و مردم ما را درگیر جنگی نابرابر، تحقیر کننده و ذلت‌بار کردند.

اگر او بود قطعاً چنین نمی‌شد.

روحش شاد یادش بخیر.

 

حسن‌المآب برهان امیری

۱۸ حوت ۱۴۰۲