دسته‌ها
مقالات

مارشال افغانستان مرد استوار و نقطۀ وصل بود

جنرال خيرمحمد تيمور از فرماندهان نام‌آشنای ولايت تخار
بنام خداوند آزادی و عدالت
هژدهم حوت مصادف است به دهمین سالیاد رحلت مارشال محمدقسیم فهیم؛ خداوند روح این بزرگ مرد تاریخ معاصر کشور را شاد داشته و بهشت برین را مکان ابدی‌اش گرداند و برای دوستان و بازمانده‌گانش صبر جمیل خواهانم.
من با مارشال افغانستان از سال‌های جهاد و به‌خصوص دوران مقاومت ملی دوستی نزدیک و صمیمی داشتم. زمانی که کشور در چنگ سیاه طالبانی قرار داشت و مردم افغانستان در برابر این تهاجم سیاه به مقاومت ملی پرداخته بودند؛ به مدت شانزده ماه افتخار میزبانی و مهمان‌داری اوشان را در زادگاه‌ام کلفگان-تخار (خط نخست نبرد مقاومت ملی) در قسمت شرقی ولایت تخار داشتم.
من با مارشال افغانستان خاطرات تلخ و شیرین دارم و اما در مشقت‌بارترین زمان و ایام جنگ هیچ‌گاهی چین خستگی را بر پیشانی او نمی‌دیدم و همیشه او را یک مرد استوار می‌یافتم. او رفیق روزهای دشوار بود.
خاطره‌یی از مارشال فقید:
دقیقاً یک روز بعد از حمله‌ی تروریستی به جان قهرمان ملی کشور، شهید احمدشاه مسعود من با جمعی از هم‌سنگرانم (قومندان پیرمحمد خاکسار، داکتر قدم‌شاه شهیم، شهید جنرال نذیر محمد خان، حاجی آغا گل قطغنی، جنرال نجیب‌الله، قومندان حضرت، جنرال نورمحمد حکیمی و جمع دیگر از فرماندهان) در خط نخست نبرد در منطقه‌ی کپه‌سنگ و لته‌بند، قسمت‌های شرقی تالقان قرار داشتیم و هر لحظه نگرانی مان نسبت به آمر صاحب بیشتر می‌شد؛ به مارشال صاحب مخابره کردم.
بعد از احوال‌پرسی، از وضعیت صحی آمر صاحب پرسان کردم؛ ایشان بی‌درنگ و بدون وقفه گفت، تیمور می‌شنوی؟ قومندانان صدای مرا می‌شنوند؟ خوب گوش کنید!
جهاد یک فریضه و یک آرمان بود، مقاومت در دفاع از ارزش‌های انسانی و میهنی والاترین ارزش را نیز دارد و ما و شما همه تا پای جان کمر بسته‌ایم یا شهید می‌شویم یا مقاومت می‌کنیم تا از مردم و سرزمین مان دفاع کنیم. مسعود یک راه است و یک آرمان؛ اگر او زنده باشد یا نباشد راه و مبارزه‌ی او ادامه دارد و مکتب فکر او زنده است.
پس فکر کنید که آمر صاحب شهید شده، استاد شهید شده من و دیگران نیستیم، شما میدان را به دشمن رها می‌کنید؟
محکم کمترتان را بسته کنید و دفاع از وطن نماید.
آن روز بعد از صحبت مارشال صاحب همه فرماندهان تعهد سپردیم که یا مرگ یا پیروزی؛ و تا امروز با آن تعهد استوار هستیم.
سرانجام، مارشال فقید کمر همت را بست و فرماندهی کُل مقاومت را پس از شهادت آمر صاحب به دوش گرفت و در نتیجه تالقان مرکز تخار آزاد شد، کابل آزاد و افغانستان آزاد شد.
مارشال فقید در زمان حکومت پسا طالبان در ساختن اردو ملی کشور و هماهنگ‌سازی مجاهدین نقش مهم و با اهمیت داشت. او نزاکت‌های مردمی را به خوبی می‌دانست؛ همیشه از بزرگان در سطح ولایات و کشور استفاده‌ی خوب در نظام‌سازی می‌کرد. کوشش می‌کرد هر کس را در هر جای به اندازه‌اش قدر کند و وظیفه‌ی مناسب را به مرد مناسب در نظر می‌گرفت.
نبود مارشال فقید در چنین شرایط حساس کشور سخت احساس می‌شود. او یک نقطه‌ی وصل برای حکومت‌سازی و ملت‌سازی در کشور بود.
روحش‌شاد و راهش پُر رهرو باد!